[شبِ بعد]
جونگکوک درحال خوردن شامش بود که با شنیدن صدای موبایلش، اون رو از روی میز ناهارخوری برداشت و پیامی که نامجون بهش داده بود رو باز کرد.
نامجون:
«فردا ممکنه روزی تاریخی برای بشریت باشه! کنگرهی آمریکا برای اولینبار، اجلاس عمومی خواهد داشت با چندین شاهد و مدرک در مورد اثبات UFOها و آدم فضاییها! گفته شده که وسایل نقلیه و حتی جسد چندین آدم فضایی پیدا شده👽👻 و این اتفاق تاریخی به صورت زنده برای کل دنیا پخش خواهد شد.»پ.ن: بچهها این چیزی که نامجون برای کوک فرستاد خبر واقعیه و مال همین امروزه! همین امشب توی یه کانال خبر دیدمش و تصمیم گرفتم با فیکم ترکیبش کنم!نکنه فیکم داره تبدیل به واقعیت میشه؟!😱😭
جونگکوک:
«جیزز! جداً چرا زندگیم انقدر شبیه فیلم و سریالها شده نام؟!»نامجون:
«از تتسا دربارهاش بپرس... راستش منم ریدم تو خودش داداش!»جونگکوک نگاهی به ساعت انداخت و خوشحال از دیدن ساعت که به عدد مورد علاقهاش نزدیک بود، صفحهی چتش با آدمفضاییِ دیوونهاش رو باز کرد و شروع به تایپکردن کرد:
جونگکوک:
«میگن فردا قراره دربارهی اثبات وجود آدمفضاییها یه اجلاس تو یکی از کشورهای مهمِ زمین برگزار بشه! مثل اینکه جنازه و یوفوی یه سری آدمفضایی رو پیدا کردن... تو چیزی دربارهاش میدونی؟!»
۲۳:۵۹تتسا👽:
«سلام عزیزم! دلم برات تنگ شده بود! دربارهی سؤالت خب این چیز عجیبی نیست قطعاً تو جهان به این بزرگی کرهیزمین تنها سیارهی قابل سکونت نیست و حتی بجز سیارهی من هم میلیونها سیارهی دیگه با موجودات دیگه وجود دارن.»
۰۰:۰۰
أنت تقرأ
For the seventh time (Vkook/Kookv)
أدب الهواة«روحهای تنها همدیگه رو پیدا میکنن!» جملهای بود که اون کاربر عجیبوغریب برام فرستاد و باعثِ سردرگمیام شد. کنجکاویام کار دستم داد و برای اولینبار با یک ناشناس شروع به چت کردم... یه غریبه، یه غریبه که زیادی آشنا بود :) __⊹₊•˖°✧°˖•₊⊹__ اسم: بر...