جونگکوک:
«تو خیلی خنگی ته...🤦🏻♂️ حالا اینارو ولش کن، نظرت دربارهی سکسچت چیه؟!😈💦»نیمهی من💚:
«سکسچت؟😲»جونگکوک:
«تروخدا نگو که نمیدونی چیه!»نیمهی من💚:
«عام نه؟»جونگکوک:
«فاک🤦🏻♂️»نیمهی من💚:
«الان بهم فحش دادی عزیزم؟»جونگکوک:
«نه ته! من فقطططط سکسچت میخوام... مگه نمیگی ما نیمهی روحی همیم؟ خب تو باید به فکر نیازهای جنسی من باشی!»نیمهی من💚:
«منو ببخش که بلد نیستم این چیه اما نمیخوام ناامیدت کنم💔»
«چند لحظه صبر کن الان دربارهاش تحقیق میکنم تا برات انجامش بدم عشقِ من.»جونگکوک:
«شت! نه صبرکن نمیخواد تحقیق کنی الان خودم بهت میگم... ببین اصلاً فرمول خاصی نداره تتسا، فقط باید باهام کثیف حرف بزنی و کاری کنی که بتونم با خوندن حرفهای تو خودمو لمس کنم تا به کام برسم. اگر خدا بخواد اصول و ترتیب سکس رو که میدونی دیگه؟!»نیمهی من💚:
«اوه معلومه که میدونم! ما هم سکس میکنیم جونگکوک! و الان متوجه شدم سکسچت چیه بیا انجامش بدیم، فقط من هم باید خودمو لمس کنم یا تو تنهایی باید انجامش بدی؟»جونگکوک:
«خدا باید به دادم برسه!😑»
«باهم انجامش میدیم ته... میخوای من شروع کنم که یاد بگیری؟»نیمهی من💚:
«نه! بذار خودم شانسمو امتحان کنم.🥲»جونگکوک:
«باشه... پس عجله کن.»نیمهی من💚:
«دلم میخواد وقتی باهم توی تخت دراز کشیدیم، با لمسهام بهت اجازه ندم که بخوابی. میتونم دستهامو روی تمام بدنت بکشم جونگکوکم؟»«شت! حرفمو پس میگیرم. این فضاییِ کلهسبز لعنتی واقعاً باهوشه... ضریب هوشیِ فاکیات چنده تتسا که انقدر زود همهچیزو یاد میگیری؟!»
جونگکوک:
«میتونی ته لطفاً انجامش بده.»همونطور که با یکی از دستهاش تایپ میکرد، دست دیگهاش رو به عضو دردناکش رسوند و سرانگشتهاش رو روی کلاهکش کشید...
أنت تقرأ
For the seventh time (Vkook/Kookv)
أدب الهواة«روحهای تنها همدیگه رو پیدا میکنن!» جملهای بود که اون کاربر عجیبوغریب برام فرستاد و باعثِ سردرگمیام شد. کنجکاویام کار دستم داد و برای اولینبار با یک ناشناس شروع به چت کردم... یه غریبه، یه غریبه که زیادی آشنا بود :) __⊹₊•˖°✧°˖•₊⊹__ اسم: بر...