جونگکوک:
«سلام پیامم به دستت میرسه؟»
۰۰:۰۰
تحویل داده شدناشناس:
«اوه!»
۰۰:۰۰«جیزز! همهی پیامهام دارن ارسال میشن؟!»
جونگکوک هیجانزده زمزمه کرد و به پیامهای قبلیاش نگاه کرد که همگی درحال تحویل داده شدن بودن...
ناشناس:
«تو این همه پیام برام فرستاده بودی؟ اوه متأسفم اما من اگه بخوام همهشونو بخونم و جواب بدم زمان محدودم به اتمام میرسه. نظرت چیه که من امشب همهی اون پیامهارو بخونم و در بازهی بعدی که میتونم مجدداً بهت پیام بدم دربارهشون حرف بزنیم؟»۰۰:۰۲
جونگکوک:
«منظورت از زمان محدود چیه؟ پیامهای قبلیمو بیخیال شو... بیا فعلاً سوالات منو جواب بده بعداً برو پیام قبلیهارو بخون.»۰۰:۰۳
ناشناس:
«منظورم اینه که فقط تا یک زمان مشخص شدهای میتونم بهت پیام بدم عزیزدلم. وقتی اون زمان تموم بشه ارتباط من باهات قطع میشه متوجه شدی پناسیا؟»۰۰:۰۴
جونگکوک:
«اوکی متوجه شدم... اما چرا این زمان محدوده؟! میشه یکم توضیح بدی؟»
۰۰:۰۴ناشناس:
«هرسوالی که بخوای رو جواب میدم فقط خواهش میکنم اول از هرچیزی بهم بگو کجا زندگی میکنی؟ این خیلیخیلیخیلی برام مهمه! لطفاً فقط همین سوالو جواب بده بعدش من به همهی سوالاتت جواب میدم.»۰۰:۰۵
جونگکوک:
«باشه یادت نره که قول دادی اوکی؟ اگه زیر قولت بزنی و همهی سوالهامو جواب ندی بدون یک ثانیه مکث و تردید بلاکت میکنم! من سئول زندگی میکنم تو چی؟»۰۰:۰۶
ناشناس:
«چیییی؟ گفتی سئول؟ یعنی تو روی زمین زندگی میکنی؟؟؟!!!»۰۰:۰۶
جونگکوک:
«منظورت از این اداها چیه؟! زمین؟! نه پس روی ماه زندگی میکنم! چرا مثل آدم حرف نمیزنی؟! بدجوری روی مخم میری!»۰۰:۰۷
ناشناس:
«ما خیلی از هم دوریم عشقِ من... خیلی زیاد...😞 متأسفم زمانم داره تموم میشه؛ دوباره بهت پیام میدم.💔»
۰۰:۰۷__⊹₊•˖°✧°˖•₊⊹__
سلام آرمی :)
چیزی برای گفتن ندارم جز این که ووت و کامنت فراموش نشه؛ بایلاو یو آل: 🌸Nilz
✨Touch my
lonely soul✨
👇🍃
KAMU SEDANG MEMBACA
For the seventh time (Vkook/Kookv)
Fiksi Penggemar«روحهای تنها همدیگه رو پیدا میکنن!» جملهای بود که اون کاربر عجیبوغریب برام فرستاد و باعثِ سردرگمیام شد. کنجکاویام کار دستم داد و برای اولینبار با یک ناشناس شروع به چت کردم... یه غریبه، یه غریبه که زیادی آشنا بود :) __⊹₊•˖°✧°˖•₊⊹__ اسم: بر...