Ch09

477 125 7
                                    

"مشترک مورد نظر در دستر-"
انگشتشو روی ایکون قرمز رنگ فشار داد.
"کجا رفتی بکهیون؟ حتی گوشیشم جواب نمیده..."
نگاهی به باغ نیمه تاریک انداخت و سمت ورودی باغ رفت.
(برای چی این تیکه از باغ تاریکه؟ جه ها نگفته ریسه بکشن اینجا رو؟ ولی بوی ضعیف فرمون حس میکنم)
در چوبی کوچیک رو هل داد و اولین قدم رو برداشت.
"بکهیو-"
ناگهان با کشیده شدن دستش، برخوردش به تنه درخت و دستی که رو دهنش قرار گرفت حرفش نصفه موند.
"هیششش!"
یونجون چندتا پلک زد و به سوبین خیره شد. پسر رو به روش کمی این پا و اون پا کرد تا بالاخره حرفش رو بزنه.
"دستمو برمیدارم فقط یهو صداتو بالا نبر هوار بزنی سرم...خب؟"
یونجون تند تند سری تکون داد که سوبین با تردید دستش رو کنار کشید.
یونجون تکیه‌اش رو از درخت گرفت و با صدای کم شروع به حرف زدن کرد
"تو اینجا چیکار میکنی؟"
"پارک چانیول گفت که دنبال بکهیون بگردم...منم مسیرم به اینجا خورد ولی..."
سوبین نگاه خجالت زده‌ای به باغ انداخت و سرشو پایین انداخت که یونجون متعجب سرشو سمت سوبین خم کرد
"ولی؟"
"تو باغ صدا های خوبی نشنیدم...د‌‌..دکمه لباسمم گیر کرد به شاخه و افتاد..نتونستم تو اون تاریکی پیداش کنم.."
یونجون کلافه سری تکون داد و به باغ خیره شد
"پس بگو چرا اینجا رو ریسه نکشیدن...واسه اینکه کسی واردش نشه ولی انگار شده!"
"ولی این عمارت باغ زیاد داره.."
یونجون سمت سوبین برگشت و با دیدن یقه بازش حرفش یادش رفت
(خوب شد دکمت افتاد)
"به چی دارم فکرمیکنم...عاممم...تو این باغ یه تخت دو نفره گذاشتیم واسه قشنگی، البته تخت سابق بکهیون.."
"عا...حالا چطور دکمه‌امو..."
یونجون نگاهی به پیرهن سوبین انداخت
"واقعا لازمه اون دکمه؟ میتونی جاش یه سنجا-"
"لازمه...لطفا"
یونجون دست سوبینو گرفتو در چوبی رو هل داد
"پس بیا بریم پیداش کنیم..اگه پرده های تخت رو کشیده باشن نمیتونن ببیننمون"

"اههه...انقدر باهاش بازی نکن یوجینا"
سوبین با شنیدن صدای غریبه های توی تخت گر گرفت، دستپاچه ضربه‌ای به صورتش زد که یونجون از جا پرید و با صدای آروم و حرصی بهش تشر زد.
"چه غلطی داری میکنییی؟؟؟"
سوبین نور گوشیشو سمت یونجون گرفت تا ببینتش
"ایی کور شدمم...مطمئنی همینجا افتاد؟"
سوبین تند تند سری تکون داد‌.
"اههه بوی فورمونات دیوونم میکنه..چطوری انقدر خیسی؟"
"هوممم چرا لباسامو کامل در نمیاری؟"
یونجون دستپاچه از حرص چنگی به چمن های زیرش زد و سمت سوبین پرتاب کرد
"بجمب دیگهههه"
نور گوشیشو روی سمت چپ گرفت و با دیدن جسم براقی سریع دکمه رو برداشت.
"سوبی-"
اما باشنیدن صدای داد حرفش نصفه موند.
"هاهه؟؟ شوخیت گرفته؟ چطور روت شد با همچین سایزی منو تا تخت بکشونی؟"
"چییی؟؟؟ فکرکردی کی هستی که اینطور راجبم حرف میزنی ها؟"
"هااا؟ نظرت چیه همجا پخش بشه وارث یونگسانگ موتورز دیکش از زبونش کوتاه تره؟"
"هه جدی؟ بهتر نیست پخش بشه که دختر رئیس کانگ یه جندست که با همه میخوابه؟"
"چیییی؟؟؟"
یونجون چنگی به دست سوبین زد و با عجله از اونجا خارج شدن.
"تچچ...حرومزاده ها!"
"تو خوبی؟"
تازه متوجه صورت خجالت زده سوبین شد
"اوه...آره‌. بیا اینم دکمه پیرهنت!"
─────────

Who Is Byun Baekhyun?Where stories live. Discover now