Ch08

518 142 20
                                    

نگاهی به گوشیش انداخت و دوباره به آیینه خیره شد، هنوز آرایشگر ها داشتن رو صورت و موهاش کار میکردن.
(مگه من آیدلم؟ ولم کنین جون جدتون خسته شدم)
با کلافگی پاهاش رو بالا آورد روی میز گذاشت.
"میگم..خیلی دیگه طول میکشه؟"
آرایشگری که روی لب هاش کار میکرد کنار کشید
"اوه نه ارباب جوان تقریبا تموم شده!"
(واقعا جه ها غیرقابل کنترله...جشن با این همه دنگ و فنگ؟)
نفس عمیقی کشید و با شنیدن صدای در نگاهشو به گوشه اتاق داد. در باز شد و یونجون با خوشحالی وارد اتاق شد.
"واو ببین اینجا چی داریم..هی بزار ببینمت!"
پسر کوچیکتر یکم روی میز جا باز کرد و کنار پای بکهیون نشست.
"فکر نمیکردم از این جشنا خوشت بیاد یونجونا"
یونجون نگاهی به دو آرایشگر داخل اتاق انداخت که اون ها با تعظیم کوتاهی از اتاق خارج شدن و بکهیون متعحب به بسته شدن در خیره شد
"مگه کارشون تموم شد؟"
"تموم شد دیگه..و راجب سوال اولت‌، نه خوشم نمیاد... اما این مهمونی چندتا گزینه جالب داره بکهیون، اولا اینکه تو بکهیون سابق نیستی خیلیا با دیدنت قراره تعجب کنن و سرگرم بشم و دوم اینکه امشب صدرصد قاتلت تو مهمونی حضور داره!"
بکهیون نگاهش رو از آینه گرفت و به یونجون داد
(واقعا خوش قیافه‌ای سگ...نه صبرکن ببینم چی گفتی؟)
"الان باید هیجان زده بشم که قاتلم میخواد بیاد و شاید بازم بخواد منو بکشه؟"
"عاممم- نه..راستش امشب جه ها چند نفر رو برای محافظت ازت در قالب مهمان استخدام کرده، حتی چانیولم قراره امشب همراهیت کنه"
"از کجا معلوم چانیول قاتلم نباشه وقتی ازم متنفره؟"
یونجون سری تکون داد و از روی میز بلند شد.با دیدن وسیله مورد نظرش روی تخت، خز سفید رو برداشت و سمت بکهیون رفت
"بنظرم اون قاتلت نیست بکهیون، پارک چانیول آدم بدی نیست بنظر میاد با دیدن وضعیتت کوتاه اومده!"
خز سفید رو روی پیرهن حریر آبی روشن بکهیون انداخت
"اوفف پارک چه کرده با این کادو دادنش!"
بکهیون نگاهی به یقیه باز لباسش انداخت و صورتش جمع شد
"کی فکرشو میکرد نامزدم یه روز بخاطر جشنم برام لباس بفرسته؟ اه حالم بد"
یونجون لبخند مرموزی زد و سمت در اتاق رفت
"شبیه یه امگای خراب شدی"
بکهیون نگاهی به پیرهن قرمز رنگ و بازو های لخت و بند بسته شده پشت کمر یونجون انداخت
"تو که خراب تری احمق"
یونجون خز خاکستری رنگ تیره‌اش رو بالا آورد
"Dude!"
و بلافاصله از اتاق زد بیرون.
(فحش داد؟ چه زری زد؟)
بکهیون پشت سرش بیرون اومد تا معنی اون کلمه رو از یوجون بپرسه، وارد راهرو شد که با دیدن چانیول یهو ایستاد
"اوه..سلام؟"
بکهیون با دیدن نگاه خیره و دستپاچه چانیول لبخند مرموزی زد و نزدیکتر شد
"بگو ببینم چطور شدم؟"
چانیول با نگاهش کمی براندازش کرد و چرخی به چشماش داد، بازوش رو سمت بکهیون گرفت
"رو مخ!"
(درواقع...خوشگله!)
چانیول کلافه سری تکون داد که بکهیون دستش رو دور بازوش حلقه کرد و با همون لبخندش ادامه داد
"ولی خودت این لباسو برام انتخاب کردی!"
چانیول نزدیک پله ها ایستاد، ناگهان برگشت و صورتشو به صورت بکهیون نزدیک کرد و پوزخندی به لبخند بکهیون زد
"چطوره خودمم این لباسو از تنت در بیارم؟"
بکهیون شوکه سرش رو عقب کشید و به رو به رو خیره شد
"اهم...حـ..حواست به پله ها باشه... خدمتکارا تازه با آب وایتکس شستنش!"
(چی دارم میگم؟ کمکککک)

Who Is Byun Baekhyun?Donde viven las historias. Descúbrelo ahora