سه سال بعد...
~جنی~
-وای مردم، چقدر گرمهههه! پختمممم اب پز شدم.!
لیسا: میبندیش یا ببندم؟
_گزینه ی سه
رزی: بادابینگ بادا بوم بوم بوم
لیسا: تو دیگه چی میگی ؟
جیسو: بچه ها دقیقا گفت مدیر کدوم کلاسه؟؟؟
رزی: مای لاو ایز آن فایرررر
_یه لحظه خفه شو رزی ببینم جیسو چی میگه! چی گفتی؟
جیسو: میگم گفت مدیر رفته توی کدوم کلاس؟
باید پرونده هارو تحویل بدیم بهش دیگه، شرایط و ساعت کلاس رو هم بپرسیم.رزی: بچه ها من دستشویی دارم!
جیسو: وای الان وقت دستشویی رفتنه؟؟
لیسا: هی ور ور ور ور،ساکت شین دیگه
-من مردم تا این تیکه کلامو از دهنت بندازم ولی نتونستم!
لیسا: اهااا ایناهاش...این شماره کلاسس! مدیره باید اینجا باشه.
تقه ای به در زد که با اجازه ی ورود استاد وارد کلاس شدیم.
مدیر کنار یه زن وایساده بود.جیسو: ببخشید اقای مدیر خانم هان برای پروندمون مارو فرستادن اینجا تا بیایم دنبالتون و زودتر به کارامون رسیدگی کنین.
مدیر البته ای گفت و با گفتن یه سری چرتو پرت به دانشجوهایی که داشتن با چشماشون قورتمون میدادن برگشت سمتمونو از کلاس بیرون زد.
بعد از اوکی کردن کارامون و دادن ساعت کلاسا ازش خداحافظی کردیم و از اتاق اومدیم بیرون.
اخیششش !
چقد سخته ساکت بودن..اصلا وقتی یه جایی برای ثبت نام میرفتیم یا مثلا یه جایی باید یه شخصیت جدی و با ادب به خودمون می گرفتیم من اصلا حرف نمی زدم چون اگه دهنمو باز می کردم هر چرت و پرتی از دهنم در میومد
خوبه حالا جیسو رو تو این موقعیتا ذخیره داشتیم!رزی: بچه ها بیاین بریم توی یه کلاس خالی چند تا عکس توپ از خودمون بگیریم و استوری کنیم تو اینستا، زیرشم بزنیم اولین روز دانشگاه..
پس گردنی ای بهش زدم و گفتم:
-الان که فقط برای ثبت نام اومدیمرزی جدی و با تاسف نگام کرد و گفت:
_چهار تا چلغوز میدونیم نه فالوورای اینستاگرامم!بعد از زدن حرفش چون کاملا قانع شدم جای حرفی نموند و راه افتادیم تا کلاس خالی پیدا کنیم.
لیسا: بچه ها این کلاسه خالیه!
با خارج شدن این جمله از دهن لیسا، رزی مهلت نداد و با یه لگد محکم کوبید توی در و درو باز کرد و پرید داخل کلاس و جیغ زد:
-غوووووووودااااااااااا
بعد از اینکه خوب خودشو خالی کرد چشماشو باز کرد تازه نگاهش به اون همه دانشجویی که با چشمای گرد نگاهش می کردن افتاد.
همشون از دم پسر بودن و فقط سه تا دختر توی کلاس نشسته بودن!
یهو همشون ترکیدن از خنده و میز و صندلی رو گاز میگرفتن،ماهم دست کمی از اونا نداشتیم و در حال جر خوردن از خنده بودیم.
YOU ARE READING
Forever Young
Fanfictionفکر می کردم جیسو ازتون عاقل تره که دیدم نه ... جنی که کله شق تر و بدتر از شماست... لیسا هم که باید بزور بگیریش دوباره سر از کلانتری در نیاره بخاطر دعواهاش! رزیم که شریک جرمش. Blacktan ... ژانر: عاشقانه، کمدی