part 56

253 31 2
                                    

○لیسا○

جنی: من میدونم! حس شیشمم میگه این طریقه ی ایفون زدن مال مامان جیسوعه چون مدتی باهاشون زندگی میکردم وقتی مامانم کره نبود.
جیسو رو سنگ قبرت مینویسیم با شجاعت جان به جان افرین گفت و وداع گفت دار فانی روی زمین نمانی را!

جیسو با تاسف گفت:
_باز تو اومدی دو کلمه حرف بزنی؟
اصلا خودت فهمیدی چی گفتی؟

جنی یه دستشو مثل کاسه گرفت و گفت:
_لب مطلب همه!

جیسو: منظورش لب کلامه دوستان.

_جای زر زدن برو درو باز کن!

جیسو آروم درو باز کرد،یواشکی سرک کشیدیم هیچکس نبود.

-ببخشید؟

سرمونو اوردیم پایین که با یه مرد قد کوتاه و لاغر رو به رو شدیم.

_بفرمایید؟

با دیدن اخمام خودشو جمع و جور کرد و گفت:
_از اداره ی گاز مزاحم میش...

قبل اینکه جملشو کامل کنه جنی درو با حرص بست:
-یه بار تو زندگیم به حس شیشمم اعتماد کردمااا، ایح!

مرده دوباره درو زد که از همون پشت در جیسو با جیغ گفت:
_آجوشی الان وقتش نیست برو بعدا بیا مزاحم شو!

رزی با خنده گفت:
-کاش جنی رو بدیم ببره،شب میشه امپراطور بادها..کل گاز کشورو تامین میکنه!

جنی: خفه شو!

دوباره صدای زنگ در اومد.
جیسو با حرص و عصبانیت رفت سمت در و بازش کرد.

جیسو: آجوشی مگه کری؟ مگه نگف....

هنوز حرفشو کامل نزده بود که یه چمدون شوت شد توی بغلش با بدبختی تعادلشو حفظ کرد و بهت زده به جیون که عینک افتابیشو روی موهاش میذاشت نگاه کرد .
بی توجه به جیسو همونطور که به ناخناش نگاه می کرد گفت:
_چمدونارو بیار تو!

بعد از گفتن حرفشم با غرور بدون نیم نگاهی به جیسو از کنارش رد شد.
مارو هم که وایساده بودیم جلو در ندید و همینجوری عین خر رفت تو!
آیا ما نامرئی بودیم؟ آیا جیون کوره؟
همون لحظه باباشم اومد محل پشه هم بهمون نداد و زارت رفت تو!

رزی: به نظرتون جاشه بگم مارو دور ننداز؟

_سگ درصد!

جنی: تو نگی کی بگه؟

رزی: هییییی....ما اونقدرم به درد نخور نیستیم!

جنی: مطمئنی؟

رزی: خفه شو باشه؟

نوبت مامان جیسو بود که بیاد داخل.
جیسو برعکس عکس العملش نسبت به باباش و خواهر خل و چلش این دفعه واقعا ذوقو می شد تو چهرش دید هرچند مامانش اگه میفهمید جیسو خطایی ازش سر زده سختگیری میکرد .
با ورودش به داخل خونه جیسو با یه صدای فووووق احساسی گفت:

Forever Young Where stories live. Discover now