part 62

249 32 0
                                    

♡جنی♡

لباسایی که تهیونگ گرفته بود واقعا قشنگ بود و بهم میومد،جون به سلیقه!
یه شلوارجین سورمه ای دقیقا سایز خودم گرفته بود با یه هودی یاسی گشاد کفشای خودمم سفید بود خوشبختانه به تیپم میخورد.
لباسای خودمو گذاشتم توی پلاستیک تا وقتی رفتیم خونه بشورمشون.

-رزی لوازم ارایشیتو بده!

جیون: بدبخت تو الان اینجا اون همه دلقک بازی در اوردی خر نگاه میکنه دیگه تو صورتت میخوای ارایشم بکنی؟

جنی: بابا من خودم میترسم خودمو تو اینه نگاه کنم شبیه روح شدم بعدشم خفه شین تهیونگ که هست و همه جوره دوستم داره!

رزی: برو پیش تهیونگ جونت ما کی باشیم اصلا؟؟؟

و کیف ارایشی کوچیکشو که همیشه مجهز بود پرت کرد سمتم که گرفتمش.
یکم کرم و ریمل زدم و بعد از زدن رژگونه رژ لب قهوه ایو روی لبام کشیدم،رنگش خیلی خوب بود.
از دستشویی اومدیم بیرون. روم نمیشد به کسی نگاه کنم،به فجیع ترین شکل ممکن ضایع شده بودم،کاش ماسک میووردم با خودم.
گارسونا داشتن غذاهای روی میزمونو جمع میکردن که رزی فوری دوید سمتشون و گفت:
_ببخشید؟

+بله؟

رزی: لطفا این پاستای منو توی ظرف یک بار مصرف بذارید من میبرم با خودم.

جیسو با خنده گفت:
_میدونستم این کارو میکنه.

رزی شنگول با ظرف پاستا برگشت و گفت:

-یاد بگیرین،اینجوری باید از غذاتون مراقبت کنید.

از رستوران اومدیم بیرون بقیه منتظرمون بودن.
خیلی بیخیال انگار نه انگار که چیزی شده نیشمو باز کردم.
از درون داشتم میمردم اما اگه خجالت میکشیدم اوناهم یادشون نمیرفت!

...

♡رزی♡

با قیافه ی جمع شده نگاهشون میکردم
اصلا حوصله ی این جمعو نداشتم،یعنی اولش داشتما!
اما الان احساس میکنم دیگه ندارم!
جوری که یکی از دخترا با جیمین دل می داد و قلوه میگرفت مگه میشد که به من خوش بگذره؟
به خودم اومدم،واقعا به من چه؟چرا من حرص میخورم؟خب اون دختر آشپزخونه ای هم با جونگکوک گرم گرفته چرا از اون حرصی نمیشم؟؟
خدایا خودت رحم کن من چم شده؟

یکی از دخترا:
_خیلی هوای خوبیه عاشقشم،فضا هم خیلی شاعرانس!

آلیس با سر حرفشو رو تایید کرد و همینکه دختره روشو برگردوند ادای عق زدن در اورد.

من: صد در صد،زیر یه درخت گنده ی بلوط که هر ثانیه یکی از بلوطاش میخوره تو کلمون روی زیر انداز نشستیم و پشه ها هم نیششونو یه راست دارن فرو میکنن تو ماتحتمون اینجا شاعرانه نباشه کجا شاعرانه باشه؟

جیهوپ زودتر از همه پقی زد زیر خنده و بقیه هم پشت بندش .دختره چشم غره ای به من رفت

جیسو اروم زیر لب گفت:

Forever Young Onde histórias criam vida. Descubra agora