part 28

243 31 0
                                    


راوی

جونگکوک خودشو روی صندلی انداخت و بعد از مرتب کردن کراواتش گفت:

-نمی دونم این سوسول بازیا چیه؟!
کراوات و کوفت و زهرمار...
اگه به احترام حرف خانوم نبود نمی پوشیدم.

مینجی دوست دختر تهیونگ دستش رو دور بازوی تهیونگ حلقه کرد و با ناز و عشوه گفت:

-اتفاقا خیلی بهت میاد جونگکوک

جونگکوک بی تفاوت نگاهش کرد و تهیونگ پوزخندی زد،دلیلی نداشت براش غیرت خرج کنه!
جیمین دست هاش رو توی هم قفل کرد و ارنج هاش رو روی میز گذاشت و با لبخند کجی رو به دوست دختر تهیونگ و جین گفت:

- این جمع، جمع پسرونه و دوستانه ی خودمونه! مهم نیست کی هستین. توی جمع های ما نباید هیچ دختری حضور داشته باشه! حالا خودتون میرین یا با روش خودم شرتون رو کم کنم؟!

جی وو و مینجی با دهنی باز به جیمین که همه ی حرفاشو کاملا جدی زده بود نگاه می کردن و بعد از این که به خودشون اومدن با غضب و حرص میز رو ترک کردن.

تهیونگ: دمت گرم نمی تونستم اصلا تحملش کنم!

جونگکوک بی خیال مشغول دید زدن اطرافش شد که با دیدن لیسا شوکه نگاهش کرد.
باز هم دختر مزاحم این روز هاش رو دیده بود.

اروم رو به پسرا گفت:

-سه تا میز بالاترمون رو نگاه کنید،
اما جوری که تابلو نباشه!

هنوز حرفش تموم نشده بود که سر پسرها به طرز خیلی ضایعی برگشت و به میز دخترا خیره شدن.
جونگکوک دستشو روی چشماش گذاشت و پوف کلافه ای از لبهاش خارج شد اما قبل از اینکه دوباره هشدار بده که نگاهاشون رو بگیرن چشمای دخترها هم روی اونا زوم شد. دیگه بدتر از این نمی شد!
الان با خودشون فکر می کردن که لابد پسرها کشته مردشون هستن و دارن دیدشون میزنن!
لیسا خیره تو چشمای جونگکوک چاقوش رو محکم توی سیبی که جلوش بود فرو کرد!
جونگکوک هم متقابلا پوزخندی زد و انگشت شصتش رو مثل چاقو روی گردنش کشید
جنی هم با لبخند معروفش به تهیونگ خیره بود و با انگشت اشاره و وسطش شکل اسلحه درست کرد و روبه تهیونگ لب زد:
-بنگ !
تهیونگ هم با لبخند کجی جام شرابش رو براش بالا برد و توی یه حرکت سر کشید.
رزی گیج هم که هنوز متوجه جیمین نشده بود دو لپی مشغول درو کردن میز بود و خنده ی پر تمسخر جیمین رو ندید!
جیسو هم غمگین تر از این بود که بخواد به جین تیکه ای بندازه و این کاملا از قیافه ی جمع شدش معلوم بود.
با صدای جیغ و داد مهمون ها جنگ بین چشماشون تموم شد و نگاه همه برگشت سمت در ورودی و با ورود جیهوپ سالن تقریبا منفجر شد!

جین: عوضی رو نگاه چه آب و هوای اونجا بهش ساخته، داداش بگو ببینم چندتا کیس مناسب تور کردی؟!

جیهوپ با خنده:
-تو هیچ وقت نمی خوای عوض بشی؟بگو ببینم شاید یه امیدی تونستم بهت پیدا کنم!

Forever Young Donde viven las historias. Descúbrelo ahora