حقیقتا یه سری صحبتهای کلی بود که نمیشد نگفت، از اونجایی که من کامنتها رو جواب نمیدم لازم شد اینجا صحبت کنم که همه ببینن
کامنتای زیادی میگیره این فیک که نمونه:
جونگکوکم خیانت کرد
فیکت مسخرهس
تو که عاشق نشدی برای چی میای مینویسی
درک نمیکنیم شخصیتهای فیکتت رو
حتی از دید تهیونگم داستان مبهمه
باید جونگکوک از اون خونه و شغلش بره
چرا همش بهم خیانت میکنن وقتی ازدواج کردنحالا توضیح بدم:
اول از همه این یک فیکه تاکید میکنم فیک، اونا اصلا ازدواج نکردن
وقتی جونگکوک با ووکی سعی کرد تهیونگ رو فراموش کنه، کلا تهیونگ رو نبخشیده بود و باهم نبودن که خیانت به حساب دربیاد
مورد دیگه، داستان مسخرهس نخون، دنبال نکن چون اونی که تو دوست داری اتفاق بیافته رو من دوست ندارم و چون من نویسندهم بهشم نمیرسی
اذیت نکن خودت رو از بوک خارج شو
دوم، من عاشق نشدم نه ولی میدونم دوس داشتن زیاد چه شکلیه
احمق که نیستم بالاخره با بیست و سه سال سن یه تجربیاتی دارم
سوم، من اول شخص نوشتم طبیعتا شما با یه سبک دیگه روبهرو میشید، سبکی که زیاد اطلاعات در اختیارتون نمیذاره
روند رو سریع میکنه و حالت ترجمهای به فیک میده
ولی سعی کردم یجاهایی که نیازه از دید تهیونگ هم بنویسم، یعنی به سازتون برقصم ولی انگار فایده نداشته
آپ رو به موقع کردم چون توی چنل تلگرام بخاطر ریدرهایی که اعتراض داشتن، سرعت بخشیدم که دلی شکسته نشه شما هم خوب حمایت کردید پس درمورد روند آپ نگران نباشید
درآخر، من فیکم رو با همهی کاستیها و کلیشه بودنهاش دوست دارم
طبیعتا ناراحت میشم وقتی به من یا فیکم توهین میشه
اینو اتمام حجت درنظر بگیرید « دوست ندارید از بوک خارج شید از کتابخونهتون حذفش کنید » چون درصورت موارد بالا اکانت رو بلاک میکنمنمونه:
VOUS LISEZ
𝑻𝒉𝒆 𝒄𝒉𝒂𝒓𝒎 𝒐𝒇 𝒑𝒂𝒓𝒕𝒊𝒏𝒈✗
Fanfiction▪︎ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ▪︎ خلاصه: خیانت کردن یه انتخابه، نه یه اشتباه یا خطا. وفاداری یه مسئولیته، نه یه انتخاب! بیاین ببینیم وقتی تهیونگ اشتباه کرد، جونگکوک تصمیم میگیره که بازم انتخابش کنه یا نه!