≼𝐓𝐡𝐞 𝐬𝐚𝐯𝐢𝐨𝐫≽

2.4K 267 60
                                    

≼نــاجــی≽

تهیونگ لبخنـد ریزی زد.
-شاید...؟!

پسر مو بلوند حجم زیادی از هوا رو وارد ریـه اش کرد و چندین بار پلک زد.

-توعه دیکـهد با اون پسره ریختی رو هم و وسط سکـس مزاحم من شدی که بهتون کمک کنم؟ هیچ میدونی الان چقـدر درد دارم؟

-جیمین تنـگ بازی در نیار! اگه می خوای خودم میـتونم برات انجامش بدم. آه راستی یادم رفته بود تو گـی نیستی.

با یک نیشخند ادامه داد :
-البته احتمـالا...

پسر کمـی ابروهاش رو بالا فرستاد.
-لازم نکـرده. ترجیح میدم مقعـدم رو برای کارای دیگه استفاده کنم.
-اون قابلـیت های بیشـتری از ریدن داره!

تهیونگ تک خنـده ای کرد و همچنان منتظر به جیمین چشم دوخت. اگه بحث چشم های تهیـونگ در میـون باشه قطعا جیمین در برابرشون ناتوان بود. اون حتی امروز هم بازنـده محسوب میشد.

-خیلی خب. انجامش میدم!

*

اعداد رو پشت سر هم لمـس کرد و با وصل کردن تماس، صداش رو کمی صاف کرد.

-خوشحالم که تـماس گرفتی. کم کم داشتم ازت ناامـید میشدم افـــــســــر جئون!

مین از روی عمـد، کلمه افـسر رو کشیده بیان کرد. مطمئنا جونگکوک متوجه پوزخند ریزش شده بود.

-تصمیمم رو گرفتم قـربان. میتونم انجامش بدم.
-خوبه. امیدوارم از پسـش بر بیای.

جونگـکوک مصمـم سری تکون داد.

-تمام تلاشـم رو می کنم جناب سرهنگ!
-هوم، خودت رو برای سـوپرایز های زیادی آماده کن. چمـدون ها رو برات میفرستم!
تماس قطع شد و جونگکوک با چشم هایی گشـاد و دهن باز به صفحه خاموش تلفنش خیره موند.

چمـدون؟ اما جونگکوک برای خودش چمدون داشت و احتمالا به غیر از چنتا باکسر و یه شـارژر، به چیز دیگه ای نیاز نداشـت.

صدای باز شـدن در، اون رو از افکـارش خارج کرد.

تهیونگ : مراقب رفـتارت باش. دوباره تکـرار نمی کنم.
جیمین : فقط دهنـت رو ببند و راهـت رو برو!

جونگـکوک با لب و لوچه آویزون و ابرو های بالا پریده به تهیونگ و پسری که همزمان با اون داخـل شده بود خیره مونـد. پسر کمی از تهیونگ کوتاه تر بود و رنگ طلـایی مو و کت چـرمش خودنـمایی می کرد.

-اوه خونـه بـودی؟

تهیونگ گفت و جیمـین رو به سمت یکی از کانـاپه ها هدایت کرد. رو به جونگ کوک برگـشت.

-بیا بشین. مهمون داریم.

جونگـکوک نگاهی به مهمون ناخـونده انداخت و به آرومـی سلامی داد و در کنار پسر مو طلایی جا گرفت.

𝐕𝐄𝐍𝐎𝐌 | ونــومWhere stories live. Discover now