≼𝐕𝐞𝐥𝐞𝐧𝐨≽

1.8K 206 14
                                    

≼زهر به زبان ایـتالیایی≽

نیم نگاهی به دو مردی که بیرون ایستاده بودن انداخت.
وگاس در بینـشون دیده نمیشد.
-بابت مزاحمتی که ایجاد کردیم عذر می خوایم آقا. به خاطر یه سری مسائل امنیتی، حـکم بازرسی اتاق رو داریم.

-امیدوارم سریع کارتون تموم بشه. همسـرم یکم بیماره و به استراحـت نیاز داره!

از چهارچوب در کنار رفت تا مانع از ورودشـون نشه. تهیونگ می تونست ترسش رو مهار کنه اما باید برای لرزش های خفیف بدن پسرش چه می کرد؟

مأمور ها از به هم ریختن قفـسه ها شروع کرده و حالا به حمام رسیده بودن. همزمان که تهیونگ به صورت نامحسوس ناخن هاش رو می جوید، یکی از مأمور ها زیر تخت رو بازرسی می کرد و دیگری هنوز در حـمام به سر می برد.

طولی نکشید که مرد مسن تر، سرویس بهداشتی رو برای مقصد بعدیش انتـخاب کرد. داخل کمد رو زیر و رو کرد و وقتی به توالت رسید، با کمی مکث درش رو باز کرد.
نفس تهیونگ توی سینش حبـس شده بود. احتمالا اگه چند بار سیفون رو نکشیده بود، امروز به عنوان آخرین روز عـمرشون تموم میشد!

سعی کرد توجه زیادی به خـرج نده. به هر حال تهیونگ نباید شبیه به یک جاسوس جلـوه می کرد.

نیم نگاهی به بدن جونگـکوک که زیر پتو پنهان شده بود انداخت. همه چیز طبق برنامه پیش رفته بود و اثری از دستمال های خونی دیده نمیـشد.

لبخند کوچکی روی لب های تهـیونگ نقش بست اما در کسری از ثانیه، محـو شد. چشم های درشـت شدش رو به تیکه پنبه ای که به خون آغشته بود، دوخت.

(این اینجا چه غلطی می کنه؟)

سعی کرد بدون اینکه کسی متوجه بشه، پنبه رو به زیر قالیـچه هدایت کنه و بالاخره بعد از چندین تلاش موفق شد. اونا هنوز هم شانسی برای زنده موندن داشتن!

-آقا!

مرد، جونگکوک رو خطاب قرار داد اما طبیعتا نباید ری اکشنی نشون میداد نه؟

-گفتم که همسـرم بیماره. ممنون میشم مزاحم خوابش نشید.
-عذر می خوام ولی مأمـوریت داریم تا همه چیز رو بررسی کنیم.

مرد گفت و برای کنار زدن پتویی که روی تن جونگـکوک بود تلاش کرد.
جونگکوک گوشه هایی از پتو رو توی مشتش می فشرد و سعی می کرد همونطور که تهیونگ بهش گفته بود، خودش رو از دید مردها پنهـان کنه.
اما انگار توان بازو های سالم مردِ مأمور، از ماهیچـه زخمی جونـگکوک بیشتر بود.

(لعـنت بهش من الان نباید بمیرم! ما هنوز اون کاندوم های طعم دارِ لعنتی رو امتحان نکـردیم!)

-من می تونم این کارتون رو گزارش بدم. باورم نمیشه با مهمان های این هتل اینطور برخـورد میشه.

𝐕𝐄𝐍𝐎𝐌 | ونــومWhere stories live. Discover now