_hey girl its time to know about the surprise.remember it?
(ترجمه: هی دختر دیگه وقتشه درباره اون سورپرایز بدونی.یادته؟)_sure...tell me...Im just dying to know
(ترجمه: معلومه...بگو..دارم میمیرم که بدونم)_we r coming to Iran.dont wanna have concert.just wanna visit the country..heard alot about it...so its time to come
(ترجمه: ما داریم میایم ایران.نمیخوایم کنسرت داشته باشیم.فقط میخوایم کشورو ببینیم.خیلی دربارش شنیدم پس دیگه وقتشه که بیایم اونجا)_shouldnt be serious...omg...dont do that..its gonna be dangrous..they can arrest u
(ترجمه: تو جدی نمیگی..اوه خدا..این کارو نکنین..این ممکنه خطرناک باشه..اونا میتونن دستگیرتون کنن)_its been so long that we r planning on it.dont worry
(ترجمه: خیلی وقته ما داریم برای این برنامه ریزی میکنیم.نگران نباش)_r u sure???
(ترجمه: مطمئنی؟)_yeah..tell Nafas too..she'll be so happy too..and we'll land in 5 days..u should be our tour leader to show us everywhere
(ترجمه: آره..به نفس هم بگو..اونم خیلی خوشحال میشه..و ما 5 روز دیگه میایم..تو باید تور لیدرمون بشی و همه جا رو بهمون نشون بدی)_will u all come?
(ترجمه: همتون میاین؟)_yeah.Liam, Loui, Niall, Zayn, Eleanor and I will come with 5 bodyguards..I guess its enough
(ترجمه: آره.لیام، لویی، نایل، زین، النور و من با 5 تا بادیگارد..فک کنم کافی باشه)_wow...what a huge surprise...I still cant breathe.. Im gonna tell Nafas
(ترجمه: واو..عجب سورپرایز بزرگی..من هنوزم نمیتونم نفس بکشم..میخوام برم به نفس بگم)_yeah tell her and wait for us...bye. All the love x H
(ترجمه: آره بهش بگو و منتظرمون باشین..بای. با همه عشقم H x )_sure...bye..good luck
(ترجمه: حتما..بای..موفق باشی)_نفسسسسسسس؟؟؟نفسسسسس؟؟؟
نفس: چه خبرته؟؟؟؟
_بیاااااااا..بدو...بدو...بدووووووو
نفس: ای بابا اومدم
ماجرا رو براش به زور و با کلی نفس نفس زدن تعریف کردم و تو یه ثانیه هر جفتمون داشتیم از خوشحالی میمردیم اما نفس تو یه ثانیه چیزی گفت که لبخندم خشک شد
نفس: مامان اینا.....
اصلا حواسم به اونا نبود.چی بگیم؟باور میکنن اصن؟؟
_باید بگیم.نمیتونیم پنهون کنیم که
نفس: آره.کاش باور کنن
آروم با هم پاشدیم و با ترس و لرز رفتیم پیش مامان اینا و براشون قضیه رو تعریف کردیم.همه چیو.حتی تک تک حرفامونم گفتیم
بابا: مطمئنی مانیا؟به همه چی مطمئنی؟
_بهم اعتماد داری؟
YOU ARE READING
Lovely Nightmare (persian)
Fanfictionسلام *کابوس دوست داشتنی* داستان زندگی خیلی از ماهاست.دایرکشنرای ایرانی.کسایی که برای دیدن پسرا تقریبا ناامیدن اما یه چیزی تموم نا امیدی مانیا رو تبدیل به امید میکنه.یه DM . DMی که توسط هری استایلز پاسخ داده میشه اما این همه ماجرا نیست مانیا تنها نیس...