خدمتکار: خانم.دکتر اومدن ببیننتون
_باشه الان میام
مانیا: دکتر چرا؟
_از آخرین باری که حمله داشتم زین به دکتر گفته هر روز صبح بیاد همه چیو چک کنه
مانیا: خب چی میگه؟
_به من که نمیگه.هرچی هم از زین میپرسم، فقط میگه خوبی
.
.
{{داستان از نگاه مانیا}}
.
.
.
یه ذره نگران شدم.باید با دکترش حرف بزنم.میدونم اگه از زین بپرسم بهم چیزی نمیگه بخاطر همین باید از خود دکتر بپرسم
معاینه و چک کردن قرصا و همه چیز که تموم شد از در اتاق رفت بیرون.رو به دیانا گفتم: الان میامفوری رفتم دنبال دکتر
به خدمتکاری که دم در بود گفتم بره تو اتاق و نذاره دیانا بیاد دم در یا بیرون از اتاق_دکتر ببخشید
وایساد و بهم نگاه کرد
_حالش چطوره؟
یه نگاهی بهم انداخت و گفت: ببخشید من....
نذاشتم حرفشو ادامه بده
_من صمیمی ترین دوستشم.تقریبا خواهرش.بهش چیزی نمیگم.مطمئن باشین.میتونین بهم اعتماد کنین
یه نگاه دیگه انداخت و سرشو تکون داد
دکتر: راستش زیاد اوضاع خوب نیست.بدنش داره نسبت به دارو ها مقاومت میکنه
_تو ایران به ما گفتن درمانی برای این بیماری وجود نداره
دکتر: درست گفتن.ما فقط میخوایم کنترلش کنیم اما بدنش نمیذاره.دلیلشم درمان غلطیه که داشته...من نمیخوام از کشورتون بد بگم.ایران دکترها و متخصصای خیلی خوبی داره اما من به اصرار آقای ملیک با دکترشون تو ایران تماس گرفتم و صحبت کردم.ایشون گفتن که ایران توی تحریم داروئه.بخاطر همین مجبور شدن این دارو ها رو برای دیانا تجویز کنن.این دارو ها نه تنها کنترل نمیکنه بلکه یه درمان موقتی محسوب میشه و چند ساعته یا حتی چند روزس.چطور بگم...امممم...عین قرص مسکنن. قرص مسکن شما رو درمان نمیکنه.فقط یه درمان موقتی و چند ساعته برای دردتون محسوب میشه.حالا اون دارو ها باعث شدن مقاومت بدنش در برابر داروهای استانداردی که من بهش میدم بره بالا. بخاطر همین به درمان یا به قول شما کنترل جواب نمیده
_حالا باید چیکار کنیم؟
دکتر: صبر و دعا.من به آقای ملیک گزینه ها رو پیشنهاد کردم.ازشون بپرسین براتون توضیح بدن
_ایشون الان سر کارن.میشه بهم بگین؟
دکتر: خب...ما دو راه داریم که یکیش ادامه دادن به همون درمان غلطیه که تو ایران داشتن.چون توی این راه درمانی وجود نداره ریه به مرور زمان از بین میره و منجر به مرگ میشه
مرگ...
چه واژه سنگینیه.یه لحظه دستمو گرفتم به دیوار تا نیوفتمدکتر: شما حالتون خوبه؟
أنت تقرأ
Lovely Nightmare (persian)
أدب الهواةسلام *کابوس دوست داشتنی* داستان زندگی خیلی از ماهاست.دایرکشنرای ایرانی.کسایی که برای دیدن پسرا تقریبا ناامیدن اما یه چیزی تموم نا امیدی مانیا رو تبدیل به امید میکنه.یه DM . DMی که توسط هری استایلز پاسخ داده میشه اما این همه ماجرا نیست مانیا تنها نیس...