chapter 29

1.1K 120 29
                                    

خونه که رسیدیم دیانا و زین تو بغل هم خواب بودن.بدون اینکه سر و صدا کنم ساکای زینو گذاشتیم تو اتاق و چمدون دیانا رو هم آماده کردم.من و هری هم رفتیم کنارشون خوابیدیم و اون 4 تا هم رفتن تو اتاق نفس

_دلم برات تنگ میشه

از پشت بغلم کرده بود و سینش میخورد به کمرم.دستشو گرفتم و با انگشتاش بازی کردم

هری: منم همینطور

_کی برمیگردین؟

هری: تو چرا نمیای؟

_مدرسه دارم.تا الانم که نرفتم کلی قراره دعوام کنن.مطمئنم. بعدشم کنکور... اگه بخوام بیام از تیر به بعد میتونم

هری: تا اون موقع که کاراتو ردیف میکنم کلا بیای اونجا زندگی کنی.این چند ماهو چیکار کنیم؟

_اسکایپ...واتس اپ...اسنپ چت...کیک...اینستا...این همه چرت و پرت...باهم حرف میزنیم تا تموم شه

دستاشو از دورم باز کرد.برگشتم سمتش.به آرنجش تکیه داد تا خوب ببینتم

هری: یعنی تو به اینا راضی ای ؟

_نه...معلومه که نه...اما چاره ای نیست دیگه.باید سر کنیم

هری: چرا چاره ای هست

_چی؟
هری: من میام. تو هم بیا. چند بار من میام چند بارم تو.تا کنکورتو بدی و کلا بیای اونجا. اصلا چرا باید کنکور بدی وقتی میخوای بیای اونجا؟

_نمیدونم.چون 6 ماه براش زحمت کشیدم.بالاخره ببینم چیکار کردم

هری: خب به دردت نمیخوره.بیا اونجا هر رشته ای دلت خواست بخون

_نمیدونم.حالا بیا فعلا بیخیال شیم.تا اون موقع تصمیم میگیرم

دستمو انداختم دور گردنش و هولش دادم تا دراز بکشه.خودم روی آرنجام تکیه دادم تا خوب بتونم ببینمش

هری: حالا چی بگیم؟

_کندال جنر...

قیافشو شبیه کسایی کرد که دارن بالا میارن و من بی صدا خندیدم

_تیلور سویفت

دوباره همون کارو کرد

_کارا

بازم تکرار کرد

_پگی...کارولاین...کیتی پری و...

هری: کیتی پری چرا؟

_توی اون شو یادت نیست بوسیدیش؟

صورتشو کج کرد

_نفس خیلی حساسه رو کیتی.فک کنم توی اینستا بلاکش کرده.منم فک کنم باید بکنم

هری: دوستی های پولی. تبلیغاتی. اینا همش برای تبلیغ بود و موفق هم بود.من حتی کندالو نبوسیدم

_خدا رو شکر.همون عکس بوسیدن پگی و کیتی و تیلور بسه...

هری: حسود

Lovely Nightmare (persian)Where stories live. Discover now