شروع: ۰۳/۰۱/۱۴
🌊🔥🌊🔥🌊🔥🌊🔥🌊
دنیا، همیشه بر پایه نظمی خاص و قانون هایی نانوشته که سال هاست وضع شدن اداره میشه،
قوانینی که سرپیچی از اونها، میتونه جونت رو به خطر بندازه،
قوانینی که اگر رعایت نشن، جز هرج و مرج نتیجه دیگه ای ندارن!
اما چی میشه اگر تو ناخواسته تمام اونهارو نقض کنی؟
چی میشه اگر وجودت، مخالف با تمام این قوانین باشه؟یعنی آینده، قراره به ساز این قوانین برقصه؟
~~~~~~~~~~~~
_یجوری معصوم خوابیده انگار نه انگار همین چند ساعت پیش داشت هممون رو به کشتن میداد!
آرتا همینطور که خیره به دختر بسته شده به صندلی بود، آروم دست زخمیش رو لمس میکنه و با کمی طنز در کلامش، جملش رو بیان میکنه و اون سکوت طولانی رو میشکنه.آتوسا لبخندی میزنه و به آسیب نه چندان جدی دست آرتا نیم نگاهی میندازه:
_چطوری روت میشه بگی از همچین دختر ریزه میزه ای کتک خوردی!؟آرتا پوزخندی میزنه و با غیض نگاهش میکنه:
_مثل اینکه وضعیت خودتم بهتر از من نبود!..اگر آفر نبود الان هممون مرده بودیم!
لعنتی بهش نمیخورد، خیلی قوی بود!آتوسا بی توجه به پر حرفی آرتا متفکر به دخترک خیره میشه:
_ خب الان ما باید چیکار کنیم؟
بنظرتون بهتر نیست تحویلش بدیم؟پریسا اخم ریزی میکنه:
_ معلومه که نه! اونا حتما میکشنش!
فعلا بهتره پیش خودمون نگهش داریم.آتوسا نگاه مضطربش رو به پریسا میده:
_اما اخه اگر بفهمن پیش ماس قطعا مارو هم مجازات میکنن!
هرچی نباشه اون مهمترین قانون رو شکسته، نجات دادنش حکم همکاری کردن باهاش رو داره!پریسا درمانده پلک هاش رو روی هم میفشاره.
اولین بار بود که احساس میکرد عجولانه تصمیم گرفته و نجات اون دختر، اصلا کار عقلانی نبوده!_من...واقعا نمیدونم باید چیکار کنیم، فقط میدونم حالا که برای گرفتنش اینقدر سختی کشیدیم نباید اینقدر راحت تسلیم خواستشون بشیم.
پریسا با درماندگی که حالا توی لحن صحبت کردنش تاثیر گذاشته بود، حرفش رو میزنه و شقیقه های دردناکش رو کمی میفشاره.
آفر توجهش رو از حرف های اونها میگیره و به دخترک نگاهی میندازه.
سمتش میره و نگاهش به سمت اون گردنبند سنگی عجیبی که دور گردنش بود کشیده میشه ، دستش رو برای برداشتن اون سنگ از روی قفسه سینه دختر جلو میبره که پریسا ممانعت میکنه و دست آفر رو میگیره:
_صبر کن آفر،ممکنه با این کار جونش از دست بده.
YOU ARE READING
با همه تضاد ها دوستت دارم
Fantasyدرسته بهت آسیب میزنم، درسته بهم آسیب میزنی، درسته لمس کردنت،در آغوش کشیدنت،گرفتن دست هات و بوسیدن لب هات برام ممنوعه اما من باز هم دوست داشتنت رو انتخاب میکنم، حتی اگر عشقم بهت اشتباه باشه ، به این احساس شک نمیکنم. دوستت دارم همینجوری از دور دوستت...