Part 8

3.7K 386 42
                                    

از اتاق خارج شد و با نبودن جانگ کوک مواجه شد
دوباره از اتاق خارج شد و گوشیش رو که خاموش بود روشن کرد
به خانوادش زنگ زد که پدرش سریع پاسخ زنگش رو داد:

"پسرم؟ ح.. حالت خوبه؟ کوک اذیتت نکرده

از نگرانی پدرش لبخندی زد و گفت:

+نه پدر خیلی مراقبم بود

صدای ساسانو از پشت گوشی به گوش میرسید:

+اوه اون مامانه؟ چرا داره غر میزنه؟

" مادر تو از هموت موقعه ای که توی ژاپن دیدمش همش غرغرو بود پسرم! خوشحالم این ویژگیتو از مادرت به ارث نبردی

تهیونگ وقتی صدای فریاد مادرشو شنید با صدای بلند قهقه زد:

+پدر لطفا مامان رو اذیت نکن میدونم بخاطر همین غر زدناش بود عاشقش شدی

اینبار صدای جدی پدرش نشون میدادکه خیلی جدیه:

"پسرم.. هروقتی که دیدی جانگ کوک اذیتت میکنه فقط برگرد عزیزترینم

+بابا نگران نباش مراقب خودم هستم

و این یک شروع جنجالی از آینده ای نامعلوم بود.

:::::::::::::

[ساختمان فدرالFBI]

وارد ساختمان شد و مستقیم بدون نگاه انداختن به تمامی کسایی که براش بلند شدن به سمت دفترش راه افتاد قبل ورود با صدای بلند اعلام کرد:

_ستوان بیبر بیاد اتاقم.

و لحظه بعد وارد اتاق شد
سمت میز رفت منتظر ورود آشر بود

لحظه بعد آشر وارد شد:

×بله قربان.

_چیزی از هری کویین پیدا کردین؟

×بله قربان هری کویین و افرادش 50ساعت پیش از مسکو روسیه به بارسلونای اسپانیا رفتند.. اخیرا فهمیدیم مقر اصلی هری کویین ایتالیا بوده که به دروغ به همه نشون داده که اونجا پناهگاهی نداره، ولی چون فرار کرده مجبور شده پناهگاهش رو تغیر بده.

سری تکان داد و پشت میز نشست:

_و پناه گاه جدیدش؟

×آه خب قربان.. نتونستیم پیدا کنیم.

سری تکان داد و با تاسفا حرف زد:

_نمیفهمم توی این ساختمان لعنت شده جای آدم های بالغ چندتا هویج هستند که هیچکاری بلد نیستن انجام بدن!..

آشر سرش رو پایین انداخت و با حرف کوک شتابزده سرش رو بلند کرد:

_خودم بعنوان جاسوس میرم نیازی به شماها نیست.

×اما قربان_

_هویت جعلی میخوام به اسم جاکلین کستر (Jacqueline Kester)  میخوام بعنوان بادیگارد مخصوص هری کویین باشم.. تا فردا شب همه چی رو ردیف کن.

mi.. sin♡[Kookv] Where stories live. Discover now