Part33

3.4K 385 144
                                    

×ممنون‌از‌همه برای تبریک‌هاتون♡

------------

هیچ چیز براش اهمیتی نداشت..
نه تا وقتی که اتفاقی که افتاده بود رو به چشم میدید.

تمام سلول های عصبی‌ش زنگ وحشتناک قرمز رو اعلام میکرد.
تمام عکس هایی که دارایش بود، بی ارزش پخش شده و ریخته شده بودن.

به عکس هایی که به اطراف پخش شده بودن خیره شد.
اما تنها یک نگاه جزئی به همه عکس ها، متوجه پاره شدن عکس ها شد.

نفس نفس میزد و به تهیونگ که گریان به اون خیره شده بود و جلوش مدارک هایی آشنا به چشم میخورد نگاه کرد.

_توعه لعنتی... چطور جرات کردی حرومزادهه؟؟؟

به سمت پسر یورش برد و محکم به گلوش چنگ زد و از روی تخت بلندش کرد.
تن لرزان پسر رو به دیوار کوبید و فشار دستش رو بیشتر کرد.

به خس خس کردنای تهیونگ اهمیت نداد و با دست آزادش، به مو های مجعدش چنگ زد و محکم کشید.

اشک های تهیونگ بیشتر شد و توانی برای التماس نداشت.
به مرد نامهربان مقابلش خیره شد و به دستی که روی گلوش بود چنگ زد.

_با خودت چه فکری کردی که دست به اون کیف زدی؟؟؟ فکر کردی چه کسی هستی هرزههه؟

فریاد های خشدار مرد اشک های تهیونگ رو بیشتر میکرد.
با پرت شدنش روی زمین، سرفه های دردناکش رو آزاد کرد.

جانگ کوک مجنون شده به سمت عکس های پاره شده روی زمین رفت و روی پا نشست.
ناباور به عکس های پاره شده "وجودش" نگاه میکرد.
با عجله و حالی خراب، دست های لرزانش رو به تکه های عکس رساند و کنار هم میزاشت و دائم کلمه"نه" رو زمزمه میکرد.

تهیونگ به سختی نشست و دستش رو با حالت نوازش روی گلوش کشید.
صدای هق هق هایی که میکرد بلند بود.
اما اینبار نوبت اون بود که فریاد بکشه، عربده بکشه و خودش رو خالی کنه..

+بخاطر کی داری منو میزنی؟؟ جانگ کوک اونی که تو عکسه من نیستم!! اون عوضی کیه؟؟

_خفه شو..

به زمزمه آرام جانگ کوک اهمیتی نداد و ادامه داد:

+خفه نمیشممم...من جایگزین بودم؟؟

_گفتم خفه شو!

+خفه نمیشممم!!!! بازی با قلب ادم ها انقدر برات لذت بخشهه؟؟ من جایگزین اون هرزه بودم برات؟؟ من هرزههه نیستمممم... هرزه توووییی هرزه اونه!!!!

_گفتم خــفه شووو!! دهنتو ببند!

به سمت تهیونگ رفت و موهاش رو چنگ زد؛ محکم اون رو کشید و سرش رو به دیوار کوبید.
فریاد دلخراش تهیونگ، قلب هرکس رو به رحم میاورد به غیر از مرد مقابلش.

mi.. sin♡[Kookv] Where stories live. Discover now