⚜️𝔓𝔞𝔯𝔱 𝔱𝔴𝔢𝔫𝔱𝔶 𝔰𝔦𝔵⚜️

1.9K 517 402
                                    


دست‌هاش رو بالا آورد؛ با تعجب هانبوک آبی رنگش رو نگاه کرد. باد ملایمی از لا‌به لای موهاش رد شد، گلبرگ‌های مگنولیا حین سفر با باد صورتش رو نوازش کردن. قسمت پایین هانبوکش رو داخل مشتش گرفت و از بین درخت‌ها رد شد، غنچه‌های سفید صورتی مگنولیا، فضای باغ رو به یک بهشت شخصی تبدیل کرده بودن.

سردرگم داخل باغی که به خودش تعلق داشت قدم میزد، کف دستش رو به یکی از درخت‌ها تکیه داد انگار این باغ هیچ انتهایی نداشت.

دست‌های سردی از پشت سرش روی چشم‌هاش قرار گرفت، نفسش قطع شد و بعد با لبخند کوچیکی اولین اسمی که به ذهنش رسید رو زمزمه کرد:
-جونگ‌کوک!

لاله گوشش از صدای منفور آشنایی گز گز کرد.
-سلام لونا!

تند دست‌های سرد مرد رو کنار زد، بدون اینکه سرش رو بچرخونه و جی‌وو رو ببینه بین درخت‌های مگنولیا دوید، گرچه انگار هیچ توانی برای فرار نداشت چون هر جایی که می‌ایستاد چند قدم دورتر آلفای لیمویی ایستاده بود.

جی‌وو پوزخند کریهی به تقلا‌های پسر زد، همچنان با دست‌هایی که داخل جیبش فرو کرده بود، پشت سرش قدم میزد.

تپش قلبش رو نادیده گرفت، نفس نفس زنان کنار یکی از درخت‌ها ایستاد، دور و اطرافش رو نگاه کرد با عجز اسم آلفاش رو فریاد کشید:
-جـونگ‌کوک، جـــونگ‌کــوک!

هیچ‌چی! چرا، چرا جونگ‌کوک جوابش رو نمیداد؟! چرا جی‌وو زنده بود؟! ناخن‌هاش رو داخل تنه درخت فرو کرد. مردمک‌هاش به هر سمت و سویی، به دنبال ذره‌ای نشونه از خون خالص بود.

-دنبال کسی می‌گردی؟!
هینی کشید و از دیدن آلفای لیمویی که به درخت کنارش تکیه داد بود، ترسیده به سمت مخالفش دوید. صدای قهقهه بلند مرد از پشت سرش روانش رو آزار داد؛ قطره‌های اشک روی گونه‌هاش لغزید، لب‌هاش از انزجار جمع شد هر دو دستش رو روی گوش‌هاش گذاشت و تندتر دوید.
-نخند، نخند، نخند عوضی!

برخورد پاش به سنگ روی زمین باعث شد سکندری بخوره و با شدت روی زمین فرود بیاد. صورتش مچاله شد و روی زانو‌هاش نشست به کف دست‌هاش نگه کرد خراش‌های عمیقی که خونی بود.

"هرگز اجازه نمیدم آسیب ببینی..." کجاست که ببینه مگنولیاش اینطور راحت در حال پژمرده شدنه.

پنجه های قدرتمند آلفا از پشت موهای مشکی رنگش رو چنگ زد، مثل طنابی که توی بازی طناب کشی رها شده به عقب پرتاب شد؛ جی‌وو با همون خنده نفرت انگیز، بازوهاش رو دور تن امگای سلطنتی حلقه کرد و کنار گوش امگا نفس کشید، نفس‌های بلند و شهوت انگیزش، محتویات معده مروارید رو به جوش آورد.

تهیونگ تقلا کرد، اما انگار فایده‌ای نداشت، دست آلفای لیمویی وارد حریم خصوصیش شد از لای پارچه‌های هانبوک عبور کرد و شکم و سینه هاش رو لمس کرد، بدن امگا رو محکم روی چمن‌های نمناک باغ کوبید، تهیونگ برای دفاع از خودش، ناخن‌هاش رو روی صورت مرد بزرگ‌تر کشید در تلاش بود تا جی‌وو رو از خودش دور بکنه.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: 3 days ago ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️Where stories live. Discover now