niazkilam: ظهر بخیر لی :)
fakeliampayne: حواپم
niazkilam: چی؟
niazkilam: حواپم؟
fakeliampayne: حوابم
niazkilam: خوابی؟
fakeliampayne: اوهوم
niazkilam: خوب بخوابی بیبی بوی
fakeliampayne: دوس دارم وقتی اینو میگی
fakeliampayne: فاعک
fakeliampayne: من خیلی خستم، هرچی گفتم فراموش کن
niazkilam: آخی لیام
niazkilam: وقتی خوابت میاد خیلی کیوت میشی :)
fakeliampayne: ششششش من یه مردم
niazkilam: هرچی تو بگی بیبی
fakeliampayne: لبات چجورین؟ خیلی نرم به نظر میان
fakeliampayne: خیلیییی نرم
fakeliampayne: فقط میخوام بدونم چه حسی دارن
niazkilam: هاها، برو بخواب لیام
fakeliampayne: باشه زَدی
fakeliampayne: اوه خدای منننن
fakeliampayne: فااااک من شرمندم ببخشیییییید
fakeliampayne: من خیلی خسته بودم نفهمیدم چی دارم میگم ببخشیییییییییییید
niazkilam: نگران نباش نمیخواد عذرخواهی کنی
fakeliampayne: شت اون خیلی عجیب بود ببخشید
niazkilam: عجیب نبود
fakeliampayne: من حس خیلی عجیبی دارممممم نبیقتدتحیثثروک ببخشید زییین
niazkilam: من اینو دوس داشتم
fakeliampayne: اوه
fakeliampayne: واقعا؟
fakeliampayne: خب فکرشو میکردم
niazkilam: 😒منظور؟
fakeliampayne: هیچی، منظورم این بود که وقتی برا اولین بار با هم حرف زدیم تو فکر کردی من گی ام
niazkilam: پس فکر میکنی من عاشقت شدم؟
fakeliampayne: نه معلومه که نه
niazkilam: من میخوام لیام خوابالو برگرده 😒😒😒
fakeliampayne: متاسفم من کلماتم درست
کام اوت نمیشه (بیرون نمیاد:/)niazkilam: هیچ چیز درمورد تو درست کام اوت نمیشه
fakeliampayne: هاها باشه خنده دار بود
niazkilam: برات جوک تعریف نکردم لاو
niazkilam: هیچ مرد استریتی به دوستش نمیگه لبات صاف و بوسیدنی هستن
fakeliampayne: اااااااه فااااک بهت من کی گفتم بوسیدنیییی؟؟؟؟؟
niazkilam: هیچوقت نذار این اتفاق بیفته پین
fakeliampayne: پس گفتی که عاشقم نیستی؟ حتی یه کوچولو؟
niazkilam: نه
fakeliampayne: :(
niazkilam: من شاید دوستانه عاشقت باشم
fakeliampayne: ووی نیاااز
fakeliampayne: منم دوستانه عاشقتم
YOU ARE READING
pretty boy (Persian Translation)
Fanfiction[COMPLETED] niazkilam: من لیاقت تورو ندارم fakeliampayne: تو لیاقت بیشتر از من رو داری fakeliampayne: لیاقت تموم ستاره های آسمون رو داری Ziam Mayne Fan-Fiction #1