twenty six

4.3K 750 427
                                    

*این چپتر بسی مهم عست👽*

louist91: بیداری؟

louist91: نمیدونم اونجایی که هستی ساعت چنده ولی الان اینجا ده صبحه و امیدوارم که بیدار باشی

niazkilam: آره بیدارم

louist91: های

niazkilam: سلام

niazkilam: به چیزی احتیاج داری؟

louist91: خب بعد از اینکه تقریبا پنج ساعت با خودم فکر کردم فهمیدم که چه گندی زدم و چقدر بد باهات برخورد کردم

niazkilam: نه نه نمیخواد نگرانش باشی همه چیز رو به راهه رفیق

louist91: نه نیست، تو بین دوستام آدمی نیستی که زود از مسائل بگذری پس بهتره یاد بگیرم چطور باهات رفتار کنم

louist91: دلیلی که روت قفلم اینه که فکر نمیکنم واقعا چیزی از رفتارات درک کنم

louist91: ببخشید که خیلی بی احساس دارم بیانش میکنم، من همیشه بچه ی معروفی بودم و همینجوری بزرگ شدم، پررو بودم و روم همیشه باز بود برای همین واقعا نمیفهمم چرا چیزهای کوچیک و بی اهمیت ناراحتت میکنن

louist91: ولی.... من واقعا میخوام بدونم تو رو چه چیزهایی حساسی تا سعی کنم جلوی تو اون کارهارو انجام ندم :)

niazkilam: واااو

niazkilam: تاحالا کسی اینجوری اهمیت دادنشو بهم نشون نداده بود، پس برای همینه که اونا باهات دوستن

louist91: ولی مطمئنم لیام قبل از من اینارو ازت پرسیده

niazkilam: حتی لیام هم اینکارو نکرده

louist91: خب پس خوشحال میشم که اولین نفرت باشم

louist91: مثل حرف گی ها شد

niazkilam: من گی ام

louist91: *عرق کردن*

niazkilam: نگران نباش نمیخوام پررو بازی در بیارم

niazkilam: واقعا نمیدونم چجوری برات توضیح بدم که چرا اینجوریم ولی اگه تو واقعا میخوای بدونی سعیمو میکنم

louist91: واقعا میخوام :)

niazkilam: خیلی خب...اممم...چی میخوای بدونی؟

louist91: !همه چی

louist91: میخوام بدونم که چی باعث تفاوتت شده و من چجوری میتونم مثل یه دیک باهات رفتار نکنم

niazkilam: اشکالی نداره اگه برگردم به دوران دبیرستانم؟

louist91: واقعا نه

niazkilam: خب...سال اول مدرسم واقعا افتضاح بود، در حدی که من برای یه مدت مدرسه نرفتم، ولی مامام گفت اینکار جلوی اجتماعی شدنم رو میگیره و دوباره منو به مدرسه برگردوند

pretty boy (Persian Translation)Where stories live. Discover now