niazkilam: هی نایل تو خوبی؟ ما فقط داشتیم شوخی میکردیم حرفامون از روی قصد بدی نبود
nialljhoran: وای خدایا، من خوبم زین
niazkilam: خب خوبه، یهویی لفت دادی و اومدم که چکت کنم
nialljhoran: هاهاها مرسی! راستشو بخوای لفت دادم که برم غذا سفارش بدم
niazkilam: مگه لویی شماهارو به یه جایی دعوت نکرده؟
nialljhoran: چرا ولی ما همیشه اونجا میریم و دیگه برام خسته کننده شده
nialljhoran: اون مارو به یه گی بار به اسمه تَدپولْز میبره چون فکر میکنه هری شبیه قورباغس
* تدپول ینی بچه قورباغه 😐✌*
niazkilam: وایسا
niazkilam: تدپولز؟ تو سانفرانسیسکو؟
nialljhoran: خودشه
niazkilam: فاااااااااک شت شت شت امکان ندارههههه، وای خدای من
niazkilam: روبه روی خیابون تئو؟؟ همونجا که یه کافه داره؟
nialljhoran: آره، تو از کجا میدونی؟
niazkilam: منه لعنتی اونجا زندگی میکنم!!! هر روز به اون کافه میرم تا بنویسم
nialljhoran: رفیق خیلی باحاله!! ما میتونیم همدیگه رو ببینیم
niazkilam: وای خدایا نمیتونم باور کنم، توی لعنتی با منی؟؟ اومدی لوکیشنمو از اینستا پیدا کردی یا داری شوخی خرکی میکنی؟؟
nialljhoran: قسم میخورم که نه
niazkilam: وای خدای منننن
niazkilam: نایللللل
niazkilam: به هییییچ وجه من الوجوه به لیام نمیگی
nialljhoran: چرا نگم؟؟ ما میتونیم با هم بریم بیرون
niazkilam: نه نه نه این اتفاق نمیتونه بیفته، قول بده که بهش نمیگی، خواهش میکنم
nialljhoran: اگه انقدر اصرار داری باشه رفیق
niazkilam: مرسی واقعا
nialljhoran: خواهش میکنم
niazkilam: و یه چیز دیگه
niazkilam: برای دیدن من به کافی شاپ نیا
nialljhoran: اگه تو میخوای باشه
niazkilam: واقعا ممنونم نایل، یه روزی میریم بیرون و با هم میگردیم، قول میدم، فقط الان نه
New massage from
fakeliampaynefakeliampayne: هی تو خوبی؟
fakeliampayne: نایل حالش خوبه؟
niazkilam: !!هاها نایل از من و تو هم بهتره
fakeliampayne: ببخشید اگه دوستای من یکم روانین، تو مجبور نیستی باهاشون حرف بزنی
YOU ARE READING
pretty boy (Persian Translation)
Fanfiction[COMPLETED] niazkilam: من لیاقت تورو ندارم fakeliampayne: تو لیاقت بیشتر از من رو داری fakeliampayne: لیاقت تموم ستاره های آسمون رو داری Ziam Mayne Fan-Fiction #1