هری زینو به رستوران غذای گیاهی شهر برد، جایی که زین اصلا نمیدونست وجود داره، لویی و نایل هم میخواستن باهاشون بیان اما وقتی فهمیدن که انتخاب هری رستورانه، ترجیح دادن تو خونه بمونن و گفتن بعدا هم میتونن وقتشونو با زین بگذرونن"خب، لویی این ایده احمقانه رو داد که گوشیتو قایم کنیم تا تو بفهمی عاشق لیامی یا یه چیزی تو همون مایه ها، ولی به نظر من این خیلی مسخرس، پس..." هری گوشی زین رو گذاشت رو میز "قبل از اینکه راه بیفتیم زدمش تو شارژ، یه عالمه میسکال داری"
زین با استرس گوشیشو برداشت و اشاره کرد "اشکالی نداره اگه پیامامو چک کنم؟"
چون نمیخواست هری فکر کنه اون یه دیوونه عجیب غریبه، ولی هری فقط سرشو تکون داد و مطمئنش کرد که مشکلی نیست103 missed call from lima bean💕
298 missed imessages from lima bean💕
Instagram: 546 notifications!
زین یه لبخند کوچولو زد ولی همزمان بخاطر حجم زیاد پیاما استرس داشت، احساس گناهش بیش از حد شده بود، و با اضطراب زیاد با سرعت سراغ پیاماش رفت
اون پیاما به قدری زیاد بودن که زین حتی نمیتونست به طور کامل بخونتشون، اما تمام اون کلمات شبیه هم بودن و به یه موضوع مشترک اشاره میکردن، پس به خودش زحمت نداد تا همشونو بخونه چون این کار یک سال وقت میبرد
niazkilam: صبح بخیر
fakeliampayne: مسزرتبتثرتدریرخندرنی
fakeliampayne: صبح بخییییییییر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
fakeliampayne: تمام چیزی که میخوای بگی صبح بخیرهههههههه؟؟؟؟؟؟؟
niazkilam: اوه ببخشید ساعت جهانی یادم رفته بود، باید بگم عصر بخیر؟
fakeliampayne: زییییییییییییین
fakeliampayne: وات د فااااااااااااک
fakeliampayne: من خیییییلی حرف باهات دارمممممممم
niazkilam: لطفا سرم داد نزن
fakeliampayne: من ناراحتتتتتتمممم......الان کجاییییییی؟؟؟؟؟؟ کی پیشته؟؟؟؟؟؟؟؟
niazkilam: من پیش هری ام لطفا انقدر داد نزن
fakeliampayne: یمحرتبذبنکزندنسسبنخ از هری متنفرمممممممم وات د فااااااااک
fakeliampayne: فااااااااااک
fakeliampayne: من فقط
fakeliampayne: چی باعث شده فکر کنی اشکال نداره اگه همون لحظه که من از شهر خارج میشم بیای و با دوستای من بگردی و دقیقا چی باعث شده فکر کنی اشکال نداره اگه درمورد اینکه نزدیک منی بهم دروغ بگی؟ چه فکری با خودت کردی؟ فکر کردی اشکال نداره اگه منو مثل احمقا تصور کنی و درحالی که خیییییلی دوست دارم بهم دروغ بگی؟ تو کل این مدت فاکی توی خیابون کناری من زندگی میکردی زییییین
أنت تقرأ
pretty boy (Persian Translation)
أدب الهواة[COMPLETED] niazkilam: من لیاقت تورو ندارم fakeliampayne: تو لیاقت بیشتر از من رو داری fakeliampayne: لیاقت تموم ستاره های آسمون رو داری Ziam Mayne Fan-Fiction #1