الکل

7.6K 1.1K 395
                                    

Chapter 2

Liam P.O.V:

با سوزش چشام به خودم اومدم و دست از خیره شدن به یه نقطه برداشتم, نگاهی به ساعت دیواری انداختم و...واو من دو ساعته که به یه جا زل زدم و هنوز عمق فاجعه رو درک نمیکنم

خطوط پرونده تو سرم رژه میرن, از حفظ واسه خودم زمزمشون میکنم و هر بار بیشتر به این نتیجه میرسم که خودمو تو چه منجلابی انداختم!

'...گذشته: نامعلوم '

'...سابقه درمانی: در سن 16سالگی به مجموعه فرستاده شد...اولین پزشک وی با سابقه ی درخشان 25 سال موفقیت, خودکشی کرد...'

'خودکشی' این کلمه تو سرم اکو میشه , این پرونده ی لعنتی عجیب ترین پرونده ایه که دیدم....

با صدای قاروقور شکمم از جام بلند میشم و واسه تغییر حالت یدفعه ایم درد خفیفی تو ستون مهره ها و گردنم میپیچه...

در حالی که دارم گردنمو ماساژ میدم تا از اون حالت گرفتگیه مزخرف بیرون بیاد تیشرتمو میپوشم و بازم سراغ یخچال میرم

یه ساندویچ ژامبون نصفه که نمیدونم مال چند وقت پیشه رو تو یخچال میبینم و خب همینم غنیمته پس با ولع شروع به خوردنش میکنم,
(اشتباه نکنین من وضع مالی خوبی دارم و این خونه ی درندشتم نشونشه...فقط تایمی واسه غذا درست کردن ندارم و البته حوصله شو :/ )

با صدای زنگ , درو باز میکنم و یکم بعد نایل که تو اون جین روشن و تیشرت سفید بچه تر به نظر میرسه جلوم ظاهر میشه. با دیدنم که حاضر نیستم هولم میده تو و درو میبنده:

-وات د فاز لیام؟! من وقتی بهت گفتم امشب میریم یعنی واقعا اینکارو میکنیم! پس نمیتونی قسر در بری,
اگه همین الان آماده نشی قسم میخورم که دیگه هیچ وقت یخچالتو پر نبینی...

تهدیدش واقعا کارساز بود چون آدم گشادی مثه من اگه یخچالش خالی باشه از گرسنگی خواهد مرد! و میدونم که نایل تواناییشو داره!

پس برای اینکه نفهمه واقعا ترسیدم یه چش غره بهش رفتم:

+یه بار تو کل زندگیت سعی کن بفهمی که منم بدبختیای خودمو دارم هوران! بشین رو مبل تا حاضر شم

-خودتم خوب میدونی که اگه من نباشم از اینیم که هستی بدبخت تر میشی پین!

با اینکه صورتمو نمیدید واسه اعتماد به نفس کاذبش چشامو میچرخونم و یجورایی حقو به اون میدم...

برگشتم به اتاقمو یه جین مشکی میپوشم و تیشرتمو با یه تیشرت طوسی عوض میکنم,حوصله ور رفتن با موهامو ندارم پس دستی توشون میکشم و گوشیمو از رو تخت برمیدارم و به زور تو جیب شلوارم فرو میکنم

امشب میخوام با الکل خیلی چیزا رو فراموش کنم و پرونده جدیدمم ازشون مستثنی نیس...

از اتاق بیرون اومدم و نایل در کمال تعجب از رو مبل بلند نشده بود تا یخچالو خالی کنه! با دیدن من بی هیچ حرفی از جاش پاشد و دنبالم از خونه بیرون اومد, سوار ماشین شدیم و اون راه افتاد

Me,You,Him! (Ziam)Where stories live. Discover now