لیام

8.3K 1K 1K
                                    


Chapter 18

Liam P.O.V:

با تموم شدن جلسه با حرص از سالن میزنم بیرون, بدون اینکه به یه کلمه از حرفای ماریا اهمیت بدم سوار ماشینم میشمو کیفمو رو صندلیه کناریم میندازم

جلسه رو با یه کلمه میتونم توصیف کنم...افتضاح! واسه اینکه پرونده ی درمان زینو ازم نگیرن مجبور شدم بگم که خیلی پیشرفت داشته و پرخاشگریش کم شده ولی چیزی راجبه دو شخصیتی بودنش نگفتم

ولی این همه ی اون 3 ساعته افتضاح نبود چون آخرش با پیشنهاد اسمیت تصمیم گرفتن که یه مهمونیه رسمی بگیرن و من زینو با خودم ببرم تا خودشون تو شرایط طبیعی نتیجه رو ببینن!

با یه دستم کراواتمو شل میکنم و به سمت خونه میرونم... وارد خونه میشم و زینو میبینم که یه تیشرت شلوارک پوشیده, رو مبل لم داده و داره کانالای تی وی رو بالا پایین میکنه

بدون اینکه به اتاقم برم به سمت مبلا میرمو رو یکیشون ولو میشم و به زین زل میزنم, اونم یه نیم نگاهی بهم میکنه و سریع نگاهشو میدزده...

از اون روز صبح کلا سعی میکنه ازم دوری کنه و من این فرصتو به هردومون دادم تا حرفای اونروزشو درک کنیم!

لبامو با زبونم تر میکنم:

+اونا یه مهمونی میخوان بگیرن و...

ابرواشو بالا میده و وسط حرفم میپره:

*رفتی جلسه و چند ساعت پیش اون احمقا نشستی که مهمونی بگیرین؟ خدا کلابو ازتون گرفته بود؟

اونقدری خسته و عصبی از تصمیمه گرفته شده هستم که فقط به یه چشم غره اکتفا کنم تا اون ساکت بشه:

+میزاری بگم مجبوریم چه غلطی بکنیم؟ یه مهمونیه تقریبا رسمیه که تو باید با من بیای تا پیشرفت درمانتو ببینن!

چشماش گرد میشه و کنترل تی ویو برمیداره و خاموشش میکنه, با یه اخم رو پیشونیش به سمتم میچرخه

*وات د فاک لیام من میخوام سر به تنه اونا نباشه بعد بیام با لبخند باهاشو گپ بزنم؟!

کلافه دستی به موهام میکشم و دوتا از دکمه های پیراهنمو باز میکنم:

+فکر میکنی من موافق بودم؟! هر کاری کردم قبول نکردن که کنسلش کنن و آخرش بهم مشکوک شده بودن!

از جاش بلند میشه و شروع میکنه با استرس جلوم رژه رفتن, جفت دستشو توی موهاش فرو میکنه و تتو های بی نقصشو بیشتر به رخم میکشه

*به جهنم که مشکوک شدن نمیفهمی لیام؟ دارم میگم من نمیتونم خشممو جلوی آدمای آشغالی که ادعای پزشک بودن دارن کنترل کنم...نمیتونم روبه رو بشم باهاشون

از جام بلند میشمو به طرفش میرم, روبه روش وایمیسمو یکم خم میشم جلو, دستامو رو بازوهای برهنه ش میزارم و لرزشش از دیدم پنهون نمیمونه:

Me,You,Him! (Ziam)Where stories live. Discover now