45.(ناشناخته)

509 53 48
                                    

همیشه یکی هست که بدیت رو بخواد
مرگت رو بخواد
ناامیدیت رو بخواد
دل شکسته تو رو بخواد

نگاهی به صورت خسته هری کرد

"مطمعنی چیزی نیاز نداری؟"
انجل با شک پرسید و جوابش نفس کلافه ی هری بود
لب هاش رو خیس کرد و پاش رو روی پای دیگش انداخت
"نگو که میخوای تا صبح اینجا بشینی"
انجل سرش رو تکون داد و لبخند زد

"تو واقعا دیوونه ای"
انجل بلند شد
"ااا پس من دیوونم؟"
هری پوزخندی زد

دست انجل رو کشید و و اون رو به سمت خودش کشید دستش رو توی موهای طلایی انجل برد و لب هاش رو روی لب های انجل گذاشت
انجل از هری جدا شد و بلند شد
"امممم...بهتره برم یه  چیزی بیارم بخوری"

هری خنده ی ریزی کرد
با بسته شدن در از جاش بلند شد
ناله ی کوچکی کرد
دستش رو روی دیوار گذاشت و به آیینه خیره شد

شاید هری توی چند دقیقه به خیلی چیزا پی میبرد ولی هیچوقت به اون فرد نرسید
فردی که دو بار اون رو تا حر مرگ و چهار بار اون رو زخمی کرده بود
مشکل این بود که اون میتونه به انجل و یا اون بچه هم آسیب بزنه
و فقط کافیه دست به همچین کاری بزنه تا برای مرگ التماس کنه

اون مطمئن که هر بار کار اون فرد بوده
چون همیشه با یه روش وارد کار میشه
فریب

باید اون رو پیدا میکرد
اونقدر توی افکارش غرق شده بود که حتی صدای در و یا صدای انجل رو نشنید

"هری؟..هری..هی صدام رو میشنوی؟"
هری بالاخره سرش رو برگردند و سرش رو تکون داد
"هری تو نباید..."
"ببین انجل الان کسی که باید بگیره و بکپه تویی نه من "
هری انجل رو به سمت تخت برو و به آرومی اون رو روی تخت خوابوند و خودش هم کنار انجل دراز کشید
"چرا از من فرار میکنی؟"
هری با ملایمت گفت
انجل نگاهش رو از هری گرفت

"من..من...از تو فرار نمیکنم"
و چشم هاش رو بست و هری نفس عمیقی کشید
کاش میتونست به اون دختر همه چیز رو بگه...

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
پاش رو خیلی محکم به صندلی کوبید
"ایم لعنتی قرار نیست بمیره بسه..."
"هنوزم نمیخوای من رو وارد عمل کنی نه؟"

مرد پوزخندی زد و جلو اومد
"هر وقت اعتماد رو به دست آوردی.... تو باید سال ها کار کنی فهمیدی؟"

سرش رو تکون داد
"حتی شده سال ها صبر میکنم من فقط میخوام اون رو در حالی ببینم که یه گلوله ی فاکی توی مغزش خالی شده"

"شاید از دختره شروع کنم"
چشم هاش گرد شد
"نه..نه تو این کار رو نمیکنی به اون دختر آسیبی نمیرسه تنها یه نفر توی این داستان میمیره اون هم استایلزه"

Treachery(H.S)Where stories live. Discover now