P.O.V:نامجون
تهیونگ از بعد از زنگ زیست خیلی خوب بود خدایا یعنی فرجی شده نه سر به سر معلمی گذاشت نه تیکه ای هیچیتهیونگ-داری به چی فکر میکنی
نامجون-به تو
تهیونگ-فکرای کثیفو راجب به من جمع کن بریم خونه میخوام بخوابم راستی فردا درس چی داریم
جانم؟؟کیم تعیونگ کسی که انقدر همه چیز به تخمش بود که همه کتاباشو میورد مدرسه که هر چی داشتیم کتابشو از تو کیفش بیاره بیرون الان داره میپرسه فردا چی داریمنامجون-چیزی زدی
تهیونگ-اره یکمی گل کشیدم حالا جوابمو بدهنامجون-به ترتیب ادبیات علوم اجتماعی ورزش و شیمی
تهیونگ-امتحان که نمیگیرننامجون-واقعا گل کشیدی؟؟؟
تهیونگ-میگی یا انقدر بزنمت که با صدای گورخر تازه متولد شده ناله کنی
نامجون-علوم اجتماعی درس اخر رو امتحان میگیره شیمی که عادتشه هر جلسه بپرسه
تهیونگ-مرسی اگه جزوه ای چیزی دارن برام بفرست
نامجون-باشه
تا جلوی در خونشون بیست بار حالشو پرسیدم یا دنبال دوربین مخفی میگشتم
تهیونگ-احمق به خدا میخوام درس بخونم چرا باور نمیکنی
نامجون-باشه باشه خدافظ
سوار دوچرخم شدمو رفتم کافه بعد از اونم خونه
نامجون-های دونگسنگ
سوهیون-سلام هیونگ بهش گفتم
نامجون-خب چیشد
سوهیون-فردا باهاش قرار گذاشتم اونم تو کافی شاپ تو
نامجون-واو پس فردا مهمونVIPدارم
سوهیون-واقعا اینو بهت مدیونم هیونگ جبران میکنم یه روز برات
نامجون-یه بچه دوم راهنمایی نباید مث یه پیرمرد ۸۰ ساله حرف بزنه وظیفمه تو داداشمی خیر سرم یعنی چی جبران می کنم خب پس امشب جشن میگیرم
سوهیون-اها راستی یه اقایی از املاکی زنگ زد گفت برای واحد بغلی همسایه پیدا شده موردی داره که همسایه جدیدمون یه پسر جوون باشه
نامجون-خب تو چی گفتی
سوهیون-معلومه که نه مگه ما دختر تو خونمون داریم که اشکالی داشته باشه
نامجون-نکته جالبی بود نه اتفاقا خوبه یه همسایه جوون داشته باشیم قبلیه خیلی پیر بود خیلی غر غر میکرد
سوهیون-اره اره
صدای زنگ خونه اومدسوهیون درو باز کرد
مامان-سلام بچه ها من اومدم مهمون داریم
YOU ARE READING
sweet school's diaries
Fanfiction-جونگ کوکا کاش میتونستی لبای خودتو بچشی -نیازی بهش ندارم چون خودم یه چیز بهتر دارم ژانر:مدرسه ای،عاشقانه،زندگی روزمره کاپل:ویکوک-یونمین-نامجین وضعیت:تمام شده