P.O.V:جین
نمیدونم چرا امشب دلم انقدر شور میزنه پشت میز پاهاموتکون دادم و منتظر بودم و همه به شخصی که دونگیون صداش میکردن خیره بودندونگیون-خب اقایون هر کی هر مقدار که میخواد بریزه وسط
جدی باش جین علاوه بر پول خودت پول جیمینم لای این پولاست نباید باعث شی پول هردوتاتون به باد بره
جین-همشو
همه با تعجب بهم نگاه کردن شاید بقیه یک سوم پولشونو گذاشتن اما من هر چقدر پول داشتیم گذاشتم وسط
دونگیون-مطمئنی لی یونگ
سرمو برای تاکید تکون دادم و به کارتا که داشتن پخش میشدن دقت کردم وسطای بازی بود که دونگیون برای پرت کردن حواس بازیکنا اون وسط گفت
دونگیون-خب شماها چطور پوکر باز شدید
هرکی یه جوابداد همه به من خیره بودن کارتمو انداختم رو کاراتاشون و بعد از اون بهشون نگاه کردم
جین-اولین باری که پوکر بازی کردم پارسال تو مدرسه بود بعد از اون هر هفته با دوستم میرفتیم کازینو شرط بندی
دونگیون-به سنت نمیخوره
جین-فعلا که خورده
بازیو خوشبختانه بردم و تمام جرزنی های دونگیون بی نتیجه بودن دیگه حوصله بازی کردنو نداشتم همینجاشم پول زیادی گرفتم رفتمو روی یکی از میزای کافه نشستم
دونگیون-میشه بشینم
جین-باشه
دونگیون-لی یونگ؟فکر نکنم اسم واقعیت باشه
جین-خودت چی فکر میکنی
لبخند کثیفی میزنه
دونگیون-میدونی من به این چیزا فکر نمیکنم تنها چیزی که الان دارم بهش فکر میکنم اینه که یه شبو با من بگذرونی
چشمام گرد شده بود یعنی انقدر راحت بهم پیشنهاد دادکه شب باهاش بخوابم؟
یک دفعه یه چیزی محکم رو میز پرت شد و با دیدن چهره عصبی نامجون در حالی که سینی که توش دوتا قهوس رو میزمون افتاده به خودم اومدم
نامجون-نیازی نکرده
دستمو گرفت و منو برد توی یه اتاق هنوز اخم روی صورتش بود و چهرشم از عصبانیت قرمز بود یک دفعه یونیفرم کافه رو در اورد
جین-هعییییی من اینجام
بدون اینکه پیرهن خودشو بپوشه اومد جلو و با کوبیدن دستاش تو طرف صورتم دیگه راه فراری برام نزاشت
نامجون- بهتره خفه شی تا خودم نکشتمت
جین-این طرز رفتار با هیونگت نیست
نامجون-تو عقلتو از دست دادی
صدامون به مراتب بالاتر رفت
جین-گفتم مراقب حرف زدنت باش
نامجون-به فرض نباشم میتونی چیکار کنی وقتی یه نفر جلوت گفت میخواد باهات بخوابه
جین-من میتونستم جوابشو بدم اگه تو مثل نخود هر اش خودتو نمینداختی وسط
نامجون-نه بابا ترسیدم لعنتی میدونی چقدر خطرناکه
جین-تو چی تو نمیدونی کجا کار میکنی
نامجون-چرا برو رو تابلوی اینجا بخون کافه هوانگ نه کازینو هوانگ اینکه امشب مجبور شدم جای یکی دیگه از همکارام بمونم الانم لباسمو میپوشم باهم از این جا بریم بیرون
تی شرتشو پوشید دستمو گرفت
نامجون-اگه پولی که بردی رو نگرفتی ...
جین-واریز شده به حسابم
دستمو گرفتو از کافه بیرون زدیم
دونگیون-نمیدونستم صاحب داری وگرنه ...
با مشتی که به دهنش زدم چشماش گرد شد
جین-ممنون که دهنتو بستی
یه لبخند بهش زدمو و با نامجون ازاونجا دور شدیم
نامجون-حالا که فکر میکنم نباید میپریدم وسطتون
یه لبخند خجالتی زدمجین-ببخشید
نامجون-نه بابا هرچی باشه مربوط به خودته
یک دفعه یه چیزی یادم اومد
جین-نامجونا
نامجون- بله
جین-ادرس خونه یونگی رو داری
نامجون-نه
لعنتی الان کجا برم واسه شب
نامجون-اشکالی نداره بیا خونه ما
جین-نه به جیمین میگم ادرسو برام بفر...
نامجون بیخیال بابا کسی خونمون نیست منو سوهیونیم
وای من فکر کردم اون طوطیتون که روپایی میزنه هم اونجاست دارم تعارف میکنم
جین-باشه نامجونا
رفتیم خونه سوهیون تا منو دید پرید بغلم
نامجون-سوهیون هیونگ خستست شامتو خوردی برو بخواب
سوهیون-وایسادم شماها هم بیاید
نامجون اخمی کردو گفت
نامجون-ساعت دوازده شبه اونوقت تو تا حالا بیدار موندی هیچ غذا هم نخوردی
سوهیون-جین هیونگ یه چیزی بهش بگو
لبخند زدمو با اخم الکی به نامجون نگاه کردم
جین-نامجون اشکال نداره تو هم شلوغش کردی الان باهم شام میخوریم بعد هم میخوابیم
لبخندی بعد حرفم زدم نامجونم لبخند محسوسی زد که باعث شد چال لپش مشخص شه
جین -چقدر کیوتی نامجونا
یه لحظه من چی گفتم؟؟
ESTÁS LEYENDO
sweet school's diaries
Fanfic-جونگ کوکا کاش میتونستی لبای خودتو بچشی -نیازی بهش ندارم چون خودم یه چیز بهتر دارم ژانر:مدرسه ای،عاشقانه،زندگی روزمره کاپل:ویکوک-یونمین-نامجین وضعیت:تمام شده