Joonie

2.6K 367 23
                                    

P.O.V:نامجون
سریع رفتم خونه و وسایلمو انداختم تو اتاقمو سریع با همون لباسای مدرسه رفتم سمت خونه جین هیونگ و محکم در خونشو کوبیدم

جین-چه خبرته ؟نامجون؟

نامجون-بیا پایین ببینم

جین-نامجون من دارم سرما میخورم بچه مریض میشه مامانمم پروازش افتاده پس فردا

یه نفس عمیق کشیدم

نامجون-حداقل میشه بیام تو

جین-اممم باشه

رفت تو خونه و منم پشت سرش رفتم تو

نامجون-استراحت کن مزاحم نمیشم

پتورو دور خودش پیچوند در حالی که خودشو شبیه مومیایی ها کرده بود خوابید به سوهیون زنگ زدم

سوهیون-بله هیونگ

نامجون-داری میای هویج و سیب زمینی بخر

سوهیون-چشم خانوم خونم

نامجون-:/زود باش جین هیونگ مریضه.

سوهیون-یا خدا اون یکی زنم میخرم میام

تلفنو قطع کردمو به مامان زنگ زدم

مامان-چیه نامجونا اتفاقی افتاده

نامجون-مامان میشه بهم بگی چجوری سوپ درست کنم جین هیونگ حالش خوب نیست

مامان-چطوره؟

نامجون-فکر کنم تبو لرز کرده

مامان-باشه خب اول مرغو بپز بعدش توش به قدری که میخوای اب بریز بعدش بقیه مخلفات سوپو بریز همین

نامجون-باشه

کارایی که مامان گفتو انجام دادم و تا مرغ بپزه رفتم پیش جین هیونگ که تو خواب بد عرق کرده بود موهاشو که ریخته شد بود رو پیشونیش کنار زدمو عرق پیشونیشو با دستمال پاک‌کردم

نامجون-عمرا بزارم پارک جه لعنتی بهت نزدیک شه
زنگ خورد درو برای سوهیون باز کردم همینکه درو باز کردم هوار کشید

سوهیون-جین هیونگ عزیزم عشقم خوبی؟

نامجون-خوابه سوهیون خفه شو

سوهیون-ببخشید

نامجون-برو خونه

سوهیون-چی؟واسه چی

نامجون-به دو دلیل خودتم مریض میشی و اونیکی هم سرو صد...

سوهیون-اووووه نگاه کن چه عرقی کرده بد نمیشه اگه یکی باشه رو سرش حوله خیس بزاره

نامجون-فقط تا زمانی که سوپم اماده شه

سوهیون-مرسی هیونگ خب من خودم وسایلی که میخوامو بی سروصدا آماده میکنم کمک خواستی صدام کن

رفتم تو اشپزخونه و وسایلی که خریده بود رو شستم و هر چی بود و خورد کردمو ریختم تو قابلمه و گذاشتم بپزع

sweet school's  diaries Where stories live. Discover now