Just A Joke But A Bad One

2.9K 454 22
                                    


P.O.V:تهیونگ
با اینکه نصفه شب بود داشتم تمرینای ریاضی و فیزیکی که دیشب جونگ کوک برام توضیح دادو حل میکردم تا همینجا هم خیلی کمکم کرده بود که گوشیم زنگ خورد

تهیونگ -بله

یونگی-تهیونگا مرسی که تو حداقل موقع خواب گوشیتو خاموش نمیکنی

میخواستم بگم من بیدار بودم وگرنه خاموش میکردم ولی وقتی فهمیدم صداش گرفتست یکمی استرس گرفتم

تهیونگ-داستان چیه

یونگی-جیمین ...

تهیونگ-جیمین چی

یونگی-برو خونه نامجون و جین هیونگ برشون دار بیار به ادرسی که برات میفرستم

سریع گوشی رو قطع کرد نکنه اذیتم کنه نه یونگی از اینجور ادما نیست به نامجون و جین هیونگ زنگ زدم ولی همونطور که یونگی گفت خاموش بودن هردوتاشون سویشرتمو پوشیدم و سوار دوچرخم شدم و تا خونه نامجون رکاب زدم ولی می‌ترسیدم
سوهیونو بیدار کنم پس اول رفتم سمت خونه جین چندبار زنگو فشار دادم

جین-کیه نصفه شبی بزنم لت و پارش کنم تهیونگا تویی

تهیونگ-هیونگ کلید خونه نامجونو داری؟؟

جین-چی داری میگی اره بهم داد که فردا با سو...

تهیونگ-برو بیار

جین-برای چی

تهیونگ-هیونگ دارم از دلشوره میمیرم تورو خدا
برو بیارش بدون هیچ حرفی ببینیم قضیه چیه لباستم عوض کن

سریع رفت و با کلید برگشت اروم رفتیم تو خونه نامجون خوشبختانه رو مبل خوابیده بود

تهیونگ-نامجونا هوی

از خواب پرید

نامجون-اینجا ...

جین-هیسسس بچه خوابیده برو لباس بپوش بریم

نامجون-کجا؟؟

جین-منم نمیدونم تهیونگ گفت°-°

تهیونگ-یونگی بهم زنگ زد گفت گوشیه هردوتاتون خاموش بوده صداش یه جوری بود انگار یا گریه کرده بود یا عربده کشیده بود گفت جیمین

جین-جیمین جیمین چی

تهیونگ-منم نمیدونم گفت شمارو ببرم بیمارستان

جین-یا خدا بیمارستان جیمین نگو دوباره

تهیونگ-داستان چیه

جین-فقط بریم

سه نفری بلند شدیم با قیافه های زار تا بیمارستان دوییدم وقتی رسیدیم از پرستارایی که تو پذیرش با هم بودن درمورد جیمین پرسیدیم

پرستار-همون پسره که خودشو از تراس خونشون پرت کرد

جین-بله خوده احمق روانیشه

نامجون-هیونگ اروم باش

جین-تو حرف نزن کیم نامجون

با هم تا اتاقی که پرستار بعدا اعلام کرد دوییدم وقتی رسیدیم یونگی درحالی که سرش بین دوتا دستش بودروی صندلی جلوی اتاق نشسته بود

جین-مین یونگیه اشغال بی مسئولیت

این داره همه رو به باد فحش میگیره فکر کنم مثلا هیونگه

یونگی-هیونگ جیمینم همه کسم

جانم؟همه چیش؟جین یقه یونگیو چسبید و چسبوندش به دیوار

جین-بلایی سرش بیاد پدرتو نه خودتو درمیارم میزارما جلوی چشمت

اومد یه مشت بزنه که یک دفعه یونگی از خنده پاره شد و پخش شدرو دیوار

جین-چی؟

تهیونگ-هیونگ روانی شده چیزی نیست

یک دفعه از پشتمونم صدای خنده اومد برگشتیم که با جیمین مواجه شدیم

جین-جی...جیم .جیمین

جیمین-جانم هیونگ

یک دفعه جین عصبی تر شد

جین-میکشمت دیوونه
.....
خب اینم از این فکر کنم از اسم پارت مشخص شده که داستان از چه قراره یونمین شیطنتشون گل کرده بود 😂البته نه کامل برای اطلاعات پیشتر تا پارت بعد صبر کنید...

sweet school's  diaries Where stories live. Discover now