P.O.V:جیمین
عمه-جیمین بلند شو عزیزمجیمین-اومدم عمه جین هوی کیم سوکجین
جین-چیه چته
جیمین-بلند شو باید بریم مدرسه جینا
جین با چشمای بسته بلند شد که بره دستشویی که با کله رفت تو در اصلی اتاق از خنده رو زمین دراز کشیدم
جین-مرگ
جیمین-اینجا خونه عمه منه دستشوییم پشت تخت توعه
جین با چشمای بسته رفت تو دستشویی که یک دفعه صدای داد عمه بلند شد
عمه-یونگی ذلیل مرده بلندشو نون نداریم
از تخت بلند شدم
جیمین-عمه نونوایی کجاست من میرم میگیرم
عمه-نه عزیزم تو راحت باش یونگی میره یونگی بلندشو دیگه
یونگی بیچاره در حالی که گوشاشو گرفته بود اومد تو اشپزخونه بهش سلام کردم
لبخند زدو جواب سلاممو داد
یونگی-من میرم نون بخرم
و از خونه زد بیرون
عمه-جیمین بابات اینا کی میان
جیمین-راستش نگفتن ولی فک کنم یکی دوماه دیگه
مشغول کمک کردن به عمه شدم
جین-ببخشید خانوم پارک میشه ادرس یه بنگاه املاک همین اطراف رو بهم بدید
جیمین-جین فک کردم در این مورد با هم حرف زدیم
عمه-من گیج شدم جین تو بنگاه املاک برای چی میخوای
جین-راستش پدرو مادر به خاطر شغلشون نمیتونن بیان کره من هم دنبال خونه میگردم
جیمین-عمه بده میگم بیاد با ما زندگی کنه
عمه-نه اصلا
جیمین-پس جین میتونه با ما باشه
عمه-منم دوس دارم جین پیش ما باشه و با ما زندگی کنه ولی اگ خودت اینجوری راحتی یه بنگاه سر کوچه هست
جین-ممنون خانوم پارک
با حرص یه لقمه رو به زور چپوندم تو حلقم تا شکمم خالی نباشه
عمه-وایسا یونگی نون تازه بیاره
جیمین-نه عمه من عادت ندارم صبحا صبحونه بخورم
رفتم تو اتاقم با توجه به اتفاقات اخیر وقتی جین رو از خودم دور میبینم احساس ضعف میکنم صدای زنگ در اومد تو فکر خودم بودم که با باز شدن در اتاق ریشه افکارم پاره شد
یونگی-نمیخوای صبحونه بخوری
اومد کنارم رو تخت نشست
یونگی-من قضیه رو فهمیدم چرا نمیزاری راحت باشه
ESTÁS LEYENDO
sweet school's diaries
Fanfic-جونگ کوکا کاش میتونستی لبای خودتو بچشی -نیازی بهش ندارم چون خودم یه چیز بهتر دارم ژانر:مدرسه ای،عاشقانه،زندگی روزمره کاپل:ویکوک-یونمین-نامجین وضعیت:تمام شده