P.O.V:تهیونگ
نامجون-پسر استرس نداشته باشتهیونگ-اخه اگه خوشش نیاد چی
نامجون-الان که با جیمین اومد میفهمی خوشش میاد یا نه
برای اخرین بار به میز و وسایلی که روش بود نگاه کرد
تهیونگ-کار تو بود یونگی؟
یونگی در حالی که سریع بستنی های کنار لبشو پاک کرد چشاشو مظلوم کرد
یونگی-اه من این روزا تو شرایط بدیم چرا هیچکس درک نمیکنه
نامجون-اخی گوگولی
شروع کرد به کشیدن لپ یونگی
یونگی-ولم کن نامجون ولم کن
تهیونگ-اومدن اومدن جین هیونگ بپر پیششون
جین-ها؟تو دوس پسرشی
تهیونگ-باید عادی جلوه بدیم خب برو تو همیشه تو مدرسه مثل چی میپریدی بهش
جین-ای خداا
رفت سمتشون
جونگ کوک-یونگی هیونگ شنیدم که با.... شما ها ؟اینا واسه منه
سرمونو تکون دادیم
تهیونگ-تولدت مبارک جونگ کوکیم
پرید بغلم
تهیونگ-اگه خیلی پاکید چشماتونو بگیرید
لبامو گذاشتم رو لبش و بوسیدمش
جونگ کوک-وای بچه ها ممنون واقعا ممنون
یونگی-تولد مبارک جونگ کوکی
سوهیون-تولد مبارک هیونگ به پای هم پیر شید
تهیونگ-امروز تولدشه عروسیمون نیست که
سوهیون-ای بابا باشه هیونگ نزن منو
تهیونگ-دو ماه پیش هیچوقت فکر نمی کردم اون پسر احمقی که تو ازمایشگاه دیدم بشه همه زندگیم
جونگ کوک-دوماه پیش فکر نمیکردم اون پسر خرابکار صاحب همه زندگیم بشه
اروم سرمو جلو بردم
تهیونگ-دوستت دارم
لبام تقریبا به لباش رسیده بود که یک دفعه صدای دعوا اومد
جین-خفه شوو کیم نامجون بی شعور
یونگی-هیونگ اروم باش
جین-تو حرف نزن که هر چی میکشم از دست توعه بچه
جیمین-خو حالا کو تا بگیریم هر وقت گرفتیم
جونگ کوک-قضیه چیه
سوهیون-نامجون هیونگ بچه میخواد
همه زدیم زیر خنده
...
الان چهار سال از اون موقع میگذره ماها هنوز باهمیمجین هیونگ داره تو دانشگاه حسابداری میخونه و هنوزم با نامجون سر اینکه کی تاپه دعوا داره ولی همه میدونن اون باتمه
نامجون داره مهندسی میخونه و به نظر با جین هیونگ خوشبخته
جیمین هیونگ و یونگی بلاخره یه دختر از پرورشگاه گرفتن و دارن کنار هم به خوبی و خوش زندگی میکنن
سوهیون فعلا با خواهر کوک قرار میزاره حالا ببینیم چی میشه
و ما خب ما کنار هم خوشحالیم هردومون مدیریت میخونیم و کنار هم زندگی میکنیم
.......................................................................
خب این اولین فیکی بود که پابلیش کردم😭دلم براش تنگ میشه 😭😭😭 پارت بعدو میزارم سوالاتتون رو از شخصیتا بپرسید همین من برم گریه کنم
مرسی که فیکو دوست داشتیدو دنبال کردید😭
از دوشنبه یه فیک جدید میزارم😄
YOU ARE READING
sweet school's diaries
Fanfiction-جونگ کوکا کاش میتونستی لبای خودتو بچشی -نیازی بهش ندارم چون خودم یه چیز بهتر دارم ژانر:مدرسه ای،عاشقانه،زندگی روزمره کاپل:ویکوک-یونمین-نامجین وضعیت:تمام شده