P.O.V:جونگ کوک
جین-کافیه من و نامجون میریم امروز بیاید کافه نامجون با هم دربارش حرف میزنیمنامجون-چرا؟هیونگ من میخوام بقیشم بشنو...
جین هیونگ دست نامجون هیونگو کشید
جین-خدافظ
یونگی هیونگ دستشو گذاشت دور شونه جیمین هیونگ
یونگی-مام میریم تهیونگا میای؟؟
تهیونگ-نه کار دارم شماها برید
بعد از اینکه تنها شدن بهم زل زد
تهیونگ-جونگ کوکا چرا رنگا پریده
جونگ کوک-ببخشید مجبور شدم جلوی بقیه دروغ بگم من فقط یکم....
دیگه جایی رو نمیدیدم همش تقصیر این مریضیه لعنتیه از خودم متنفرم یه خرج اضافی واسه پدر مادرمم صدای تهیونگ هیونگ به صورت مبهم تو ذهنم اکو میشد نمیدونن این دفعه چقدر طول کشید ولی وقتی تونستم چشمامو بازکنم دستم بین دوتا دست محکم فشار داده میشد چطور میتونه وقتی نشسته خوابیده انقدر جذاب باشه
هانیول-اوپااااا~
یا خدا این اینجا چیکار میکنه اها این اینجا بود
چشمای تهیونگ کم کم باز شدتهیونگ- بهوش اومدی ؟
سرمو تکون دادم
یه دفعه درحالی که با مشتش موهای سرمو بهم میریخت گفت
تهیونگ-چندبار گفتم به خودت استراحت بده این به کنار مارو اینجامیبینی به جای اینکه خودتو قایم کنی و رو تختت استراحت کنی میای پایین اه اصلا من میرم کارای ترخیصتو انجام بدم کله شق سونبه نیم
از در اتاق زد بیرون
هانیول-دوستای جدیدت خیلی جذابن اوپا و یه سوال دلیل این لبخند مزخرف روی صورتت چیه؟؟
جونگ کوک-لبخند؟
هانیول-اوهوم
جونگ کوک-نمیدونم
هانیول-خلاصه من شیپتون میکنم بهم میخورید
چرا خواهر ده ساله من انقدر از لحاظ اطلاعات عمومی قویه
تهیونگ-واقعن؟؟اسم شیپمون چیه
خدایا خودت بخیر بگذرون اگه دیگه بامن حرف زد خدایا من هنوز اعتراف نکردم که روش کراش زدم زود نیست واسه تموم شدن این رابطه
هانیول-تهکوک اوه اوه تازه فهمیدم داستان چیه من تو دفتر خاطرات اوپا درمورد شما خونده بودم تهیونگ شی درسته وی هم صداتون میکنن پس ویکوکم میشه
دکمه خاموش خواهرمن زیر درخت البالو گم شده
تهیونگ-درسته جونگ کوکا کی نوشتی
لطفا دهنتو ببند هانیول
هانیول-دو سه ما... روز پیش
هووووف تبدیل به خرگوش تک شاخ شم اگه از این به بعد دخترچه خاطراتمو بدون حفاظ تو خونه تنها بزارم اونم با خواهر فوضولم😂
YOU ARE READING
sweet school's diaries
Fanfiction-جونگ کوکا کاش میتونستی لبای خودتو بچشی -نیازی بهش ندارم چون خودم یه چیز بهتر دارم ژانر:مدرسه ای،عاشقانه،زندگی روزمره کاپل:ویکوک-یونمین-نامجین وضعیت:تمام شده