P.O.V:یونگی
جایی نبود که نگشته باشم هیچ جا نبود خوبه که مامان شیفته وگرنه منو قیمه قیمه میکرد کلید چرخوندم رفتم تو خونه متوجه شدم تو اشپزخونس
یونگی-هیچ معلومه کجایی پارک جیمینجیمین-رفته بودم دنبال سوهیون یکمی باهاش حرف زدم
یونگی-سوهیون که گفت تو پیشش نیستی
جیمین-دروغ گفته
پشت سرش راه میرفتم رفت تو اتاقش
یونگی-من نمیتونم باور..
در اتاقشو محکم روم بست و قفل کرد
جیمین-به درک
یونگی-جیمین درو باز کن
جیمین-غذاتو گرم کن بخور منم میخوام بخوابم
یونگی-ساعت هفت
جیمین-خستم شب بخیر
یونگی-شب بخیر
صبح با صدای در بلند شدم
یونگی-جیمینا
سریع از جام بلند شدمو پشت سرش رفتم
یونگی-جیمینا
جیمین-برگرد خونه لباستو بپوش برو مدرسه من یه جایی کار دارم دیرتر میام
یونگی-دست از بچه بازی درار چته
جیمین-هیچی برو مدرسه دیرت میشه من میرم یه جایی برمیگردم دیگه
لباسشو گرفته بودم
یونگی-منم میام
جیمین-اگه مدرسه نبود توروهم با خودم میبردم برو میام دیگه
اهی کشیدم و رفتم تو خونه و بعد از حاضر شدن رفتم مدرسه جلوی در جونگ کوک مچمو گرفت
جونگ کوک-جیمین هیونگ کجاست
یونگی-نمیدونم
جونگ کوک-یعنی چی مگه دیشب پیش هم نبودید
یونگی-صبح یه جایی کار داشت رفت
جونگ کوک-اوه باشه یونگی
یونگی-بله
جونگ کوک-واستون مشکلی پیش اومده
یونگی-منم نمیدونم جریان چیه
جونگ کوک-نامجون هیونگ بهم گفت که از وقتی سوهیون ازتون تعریف کرده اینجوری شدید
یونگی-چی؟
جونگ کوک-نامجون هیونگ گفت که وقتی سوهیون ازتون تعریف کرده تو سرش داد کشیدی که دیگه این حرفو نزنه
یونگی-من ..من فقط اه
تلفنم زنگ خورد
یونگی-بله جیمینا
یه نفر که نمیشناختم جوابمو داد
-شما صاحب این تلفنو میشناسید؟
YOU ARE READING
sweet school's diaries
Fanfiction-جونگ کوکا کاش میتونستی لبای خودتو بچشی -نیازی بهش ندارم چون خودم یه چیز بهتر دارم ژانر:مدرسه ای،عاشقانه،زندگی روزمره کاپل:ویکوک-یونمین-نامجین وضعیت:تمام شده