اگه تازه فف رو شروع کردین لطفا حمایت هاتون رو دریغ نکنید و به فف فرصت بدین♡
بوس رو کله هاتون^-^Zayn pov:
نگاهی به اون عکس قدیمی انداختم.
سرم رو چرخوندم به بوم نقاشی نگاه کردم.
کارم تموم شده بود قلمو رو کنار گذاشتم
با لبخند به اثری که خلق کرده بودم نگاه کردمبه لیام که با لبخند جذابی نگام میکرد دلم
برای لبخندای قشنگش تنگ شده بود،الان
فقط تو رویا میتونم ببینم که دوباره بهم لبخند بزنهبه چشمای شکلاتیش که برق میزد نگاه کردم من این چشم هارو میپرستیدم
حاضر بودم هرکاری کنم تا دوباره با اون چشمای قشنگش بهم نگاه کنه نگاهی که توش عشق موج بزنه...
آهی از حسرت کشیدم ونقاشی و گذاشتم کنار تا خشک شه خیلی خسته شده بودم
دست و صورتم و شستم و رو تخت دراز کشیدم،یادمه قبلنا بعضی شبا که با لیام خوابمون نمیبرد میرفتیم تو حیاط انقدر باهم ستاره هار و میشمردیم تا خوابمون ببره ،کاش بود تا بازهم باهم به ستاره ها خیره شیم
خاطره هامون مثل یه رویا میمونه یه رویای غیر ممکن و دست نیافتنی یه رویای شیرین...
لیام برا مثل نیکوتین بود،میتونستم انقدر به لیام فکر کنم که خوابم ببره
نیازی به به قرص نبود
...صدای زنگ ساعت داشت اذیتم میکرد میخواستم برش دارم پرتش کنم به دیوار تا خورد و خمیر شه ولی فکر هزینه اضافی که برای خودم داشتم درست میکردم منصرفم کرد
میخواستم چشمام و باز کنم اما نمیشد، انگار پلکام با یه چسب نامرئی بهم چسبیده بود
بعد از تلاش های فراوان چشمام و باز کردم نشستم رو تختداشتم فکر میکردم چرا اول صبح ساعت گذاشتم،بعد یادم اومد باید برم سرکار
با چشمای نیمه باز پاشدم برم دستشویی که محکم خوردم به یه چیزی
+فاک سرمچشمام و باز کردم و دیدم خوردم به دیوار بغله دستشویی!!
دیواره کور بود من و ندید اه
خواب کلن از سرم پرید فوشی به دیوار دادم و رفتم دستشوییکارم و سریع انجام دادم و سریع لباس پوشیدم دیرم شده بود شدید
هیچ وقت به موقع بیدار نمیشم قبلنا لیام بیدارم میکرد ولی الان لیامی نبود که بیدارم کنه
تقصیر من نیست اون من و بد عادت کردهاز خونه زدم بیرون دستم و برای اولین تاکسی دست بلند کردم
من تو یه آموزشگاه نقاشی کار میکردم همین کارم به زور پیدا کردم اون موقع هرجا میرفتم برای کار لیام با یه زنگ باعث میشد ردم کنن
مجبور شدم آخرش برم پیش یکی از دوستام
YOU ARE READING
My broken heart(Ziam♡)
Fanfiction•Completed• "قلب شکستهِ من" میشه نری؟ میشه برای چند ثانیه تظاهر کنی که دوسم داری؟ میشه حداقل یه بار به دروغ بهم بگی دوستت دارم؟ انقدر تو حسرت این دوتا کلمه دارم میسوزم که برام مهم نیست دروغه برام مهم نیست که تو ازم متنفری میشه حداقل الان که از پیش...