Liam pov:
شیشهی کوچیک و چسبناک مربا رو توی دستم گرفتم،با کاردی که کره رو باهاش بریده بودم کمی از توت فرنگی های له شده توی شیشه رو برداشتم و با دقت اون رو روی تست مالیدم.
گردنم رو خم کردم و به لب های چرب و دماغ شکلاتیِ نوا نگاه کردم.
نوا با انگشت کوچیکش که تنها انگشت تمیزش بود موهای لختش رو از روی صورت کثیف شدهش کنار زد و پشت گوشش انداخت و با سر و صدا تست توی دهنش رو جویید.
دستای کوچیکش رو دراز کرد و ابمیوهی تازه و خنکی که زین براش درست کرده بود رو از روی میز برداشت.
لبای کوچیکش رو روی لبهی لیوان غنچه کرد و کمی از مایع توی لیوانش رو نوشید.نوا خیلی بامزه بود و نمیتونستم انکار کنم که دارم عاشق تک تک حرکات این کوچولوی بامزه میشم.
حتی تکون دادنِ سرش برای اینکه موهاش یه طرف گردنش بیوفته بنظرم واقعا کیوت میومد.نوا پشت لب هاش رو با آستین سفید لباسش پاک کرد و محکم لیوانِ خالیش رو روی میز کوبید،با هیجان بلند داد کشید و گفت: منم از اون لباسای خرسی میخوام!
با مژه های فر و بلندش تند تند پلک زد و مستقیم به چشمام نگاه کرد.سرش رو کج کرد و مظلوم لبای قرمزش رو به جلو متمایل کرد.
به رفتارای بامزهی نوا خندیدم و گفتم: البته که توام یه لباس خرسی داری، اما اول باید صبحونهت رو تموم کنی!
بعد میتونی بری پیش زین تا کمکت کنه لباست رو بپوشی فسقلی.تست مرباش رو تو دستای نوا گذاشتم.
دستاش رو سمت دهنش برد و مشغول جویدنش شد.
+بازم برات درست کنم؟نوا با عجله گاز بزرگی از تستش زد که نصف مرباها از دور دهنش بیرون زد و روی چونهش ریخت.
لپای بزرگش باد کرده بود و تند تند مثل یه سنجاب کوچولو میجویید تا بتونه بره و به لباس خرسیش برسه.صندلی رو عقب کشیدم و از جام بلند شدم. خم شدم سر نوا رو بوسیدم.از وسط میز یه تست دیگه برداشتم.
با کارد کره بادوم زمینی رو روش مالیدم و طرف دیگهی میز رفتم تا به نوا بدمش.تست رو توی بشقابش گذاشتم و گفتم: اینم بخور. این اخریشه.
نوا با عجله تست توی دهنش رو جویید.
با غرغر سرش رو تکون داد و صورت اخم و مثلا جدیش رو بهم نشون داد.زیر لب با لحنی که سعی میکرد خشن باشه گفت: لیام پین؛ با خودت فکر کردی من چقدر شمکم جا داره؟ دیگه نمیتونم بخورم.
وقتی جملهی آخرش رو گفت دستاش رو تو هوا تکون داد و اون واقعا شبیه یه خرگوش کیوت شده بود.
YOU ARE READING
My broken heart(Ziam♡)
Fanfiction•Completed• "قلب شکستهِ من" میشه نری؟ میشه برای چند ثانیه تظاهر کنی که دوسم داری؟ میشه حداقل یه بار به دروغ بهم بگی دوستت دارم؟ انقدر تو حسرت این دوتا کلمه دارم میسوزم که برام مهم نیست دروغه برام مهم نیست که تو ازم متنفری میشه حداقل الان که از پیش...