Liam pov:
بن:به خودت بیا لیام چت شده امروز؟
+میشه خفه شی؟
بن:لبخند بزن لیام تظاهر کن داری از این نمایشگاه لذت میبیری،لبخند بزن
کاش بن میتونست بفهمه لبخند زدن چقدر سخته
دارم زینم رو کنار یکی دیگه میبینم چجوری لبخند بزنم؟
دارم میبینم اون چجوری میخندونتش و کاری نمیتونم بکنم
نمیتونم به اون پسر بگم اون عشق منه ازش فاصله بگیر،اون پسر زندگیه من،اون پسر ماله من
دستت رو دور کمرش نندازشرایط سخت تر میشه وقتی مسبب این اتفاق خودمم،نمیتونم کسی رو جز خودم مقصر بدونم
من خودم اینکارو کردم حالا هم باید با حسرت بهش نگاه کنممن ترکش کردم،من غرورش رو نادیده گرفتم،من دل مهربونش رو شکستم
اون بهم خیانت کرد اما من ترکش کردم،من رابطمون رو تموم کردممن گفتم نمیخوامش ولی الان دارم تو حسرتش میسوزم
چه حسی بدی داشتم
هم ازش متنفر بود هم عاشقش بودم،چرا نمیتونستم با احساساتم کنار بیام؟من نمیتونسم زین رو کنار خودم ببینم،اما کنار بقیه هم نمیتونسم ببینمش
چرا این شکلی بودم؟حتی خودم خودمم رو نمیتونستم درک کنم
بن گوشه ی لبم رو بوسید و گفت:لیام چشمات برق میزنه،میخوای گریه کنی کوچولو؟
بن:او پین مظلوم شدی،اونجوری با اون چشمای اشکیت نگام نکن قضیه چیه؟
+خفشو
بن:توام هی میگی خفشو چه مرگته؟نکنه از دیدن زین و اون پسره این شکلی شدی؟
بن وقتی دید لیام با چشمای پر از اشکش سرش رو پائین انداخته ،دست لیام رو گرفت و برد یه گوشه
با پوزخند رو اعصابش گفت:اینا همش تقصیر توِ لیام میدونستی؟اگه الان کنارش نیستی تصمیم خودته پس چرا ناراحتی،مگه نگفتی دوستش نداری؟
+من...
بن:تا کنار یکی دیگه دیدیش به این روز افتادی؟
اون احمق لیاقت اونم نداره،زندگی اونم به گند میکشهلیام سریع جبهه گرفت و گفت:درست حرف بزن
بن:چیه چرا هروقت از زین بد میگم عصبی میشی هان؟مگه خودت این حرف و نمیزدی؟
+وقتی من این حرف و میزنم یعنی فقط من حق دارم این حرف و بزنم،نه کس دیگه ای پس دهنت رو ببند
بن:چه فرقی داره من بهش بگم هرزه یا تو؟مهم اینه که اون هرزه اس
+نزار صدام رو اینجا بلند کنم پس دهنت رو ببند
YOU ARE READING
My broken heart(Ziam♡)
Fanfiction•Completed• "قلب شکستهِ من" میشه نری؟ میشه برای چند ثانیه تظاهر کنی که دوسم داری؟ میشه حداقل یه بار به دروغ بهم بگی دوستت دارم؟ انقدر تو حسرت این دوتا کلمه دارم میسوزم که برام مهم نیست دروغه برام مهم نیست که تو ازم متنفری میشه حداقل الان که از پیش...