part 51

3.1K 486 925
                                    


نگاهم رو از دستای مشت شده اش گرفتم و سعی کردم آرامشم رو حفظ کنم.

دستاش خیلی میلرزید،میترسیدم این طبیعی بود؟
ناخونش رو محکم روی دستش کشید و پوست دستش رو خراش داد.

هیچوقت فکر نمیکرد این حالت هارو ازش ببینم،آخرین تصورم از لیام مردی بود که به خودش آسیب میزنه.

راستش دیدن فرو ریختن و نابود شدن تنها کوه محکم زندگیت،از فرو ریختن خودت سخت تره!
مثل چشیدن قطره اشک معشوق محزونت میمونه،همونقدر شور و نفرت انگیز.

لیام که متوجه شده بود به دستاش نگاه میکنم
نگاه سنگینش رو ازم گرفت و به دستاش زل زد.

لرزش دستاش حتی بیشترم شد،با استرس مشهودی دستاش رو بهم قفل کرد.

با تردید دستم رو از فرمون بلند کردم و روی دستش گذاشتم،دستاش رو فشردم و انگشتم رو نوازش وار روی پوست دستش کشیدم و به روبه رو خیره شدم.

سعی کردم با وجود نگاه سنگین لیام تمرکز کنم اما این خیلی سخت بود.

دستم رو بالا برد،لبای مرطوبش رو روی دست گذاشت،بوسه طولانی به دستم زد.

فکر کنم باید تا آخر عمرم نذارم اون قسمت از دستم به جایی برخورد کنه،آخه لیام بوسیدتش.
شاید هیچوقت نرم حموم نمیخوام جای لباش پاک شه.
بهتره برم اونجارو تتو کنم.

دستم رو بین دستای سردش گرفت، آروم با انگشتای زبرش دستم رو نوازش کرد.

باید حواسم باشه نذارم دیگه دستاشو زخم کنه،پوست لطیفش نباید زبر باشه.

لرزش دستاش کم شده بود.
لرزش دستش کم شده بود...
فاک بخاطر من؟

دستم رو دوباره بوسید،بارها و بارها دستم رو بوسید.
بوسه های ملایم و زیبایی که روی دستم میذاشت طعم عسل تلخ میداد.

به تلخیه غم تو شکلات چشماش.

میتونستم خیسی اشکاش رو رویِ پوست دستم حس کنم.

پلکام رو تند تند باز و بسته کردم تا از ریختن اشکام جلوگیری کنم.
خدایا من هرچیزی رو بتونم تحمل کنم حال بد لیام رو نمیتونم.

لیام چرخید سمتم خم شد و بوسه ملایمی رویِ گونه ام گذاشت و سریع سرجای خودش نشست.

حیرت زده به چهره مضطرب لیام خیره شدم،کاش اون شبی که داشتم برات جون میدادم گونه ام رو میبوسیدی...
کاش اون موقع که از شدت دلتنگی تلف میشدم یه بوسه روی دستم میذاشتی.

کاش سال هایی که تو حسرت یه نگاه بودم یکم بهم فرصت میدادی تا بیشتر بهت نگاه کنم.

لیام دستم رو فشار داد و با صدای گرفته اش زیرلب گفت:

معذرت میخوام زین،معذرت میخوام.
میدونم داری به چی فکر میکنی،میشناسمت حرفات رو تو دلت نریز طلایی.

My broken heart(Ziam♡)Where stories live. Discover now