عکس ها....
با تعجب و ابروهای بالا رفته به شان نگاه کردم
آهنگ گذاشته بود زیر لب با آهنگ میخوند با مسخره بازی کونشو تکون میداد و با دستاش قاب عکسام و جمع میکرد یه دور پرت میکرد هوا وقتی می اومد پائین تکونش میداد خاک روش وفوت میکرد ومیذاشتش تو کارتون
چی؟؟؟؟؟؟؟؟
عکسام و میذاشت تو کارتون؟
با بلندترین صدایی که از ته هنجرم میتونستم دربیاد داد زدم
+شــــــــــــان
شان چشمش خورد به من هول کرد قاب عکسی که پرت کرده بود هوا رو نتونست بگیره
قاب عکس افتاد زمین شکست
عکس...عکس لیامم بود عکس لیامم و شکوند
خم شد تیکه های شیشه که رفت بود زیر میز جمع کنه برداره که با داد من ترسید سرش خورد به میز درحالی که زیرلب فوشم میداد گفت:
کوفت شان درده شان خفشو اه سرم درد گرفت مرتیکه چند بار بگم یکم با لطافت برخورد کن من ظریفم،اصلا الا سرم میشکست به فنام میگفتم کونتو پاره کنن بعد یاد میگیری با آدمی به لطیفی من با لطافت برخورد کنی
از عصبانیت داشتم میترکیدم
شان یکم نگام کرد بعد بلند زد زیر خنده خم شد دلشو گرفت
نمیدونم چی باعث شده بود اینجوری بخنده هرچقدر به خودم نگاه کردم چیز خنده داری ندیدم برام جایسوال داشت،این پسره دیوونه به چی میخنده؟
+وات د فاک شان براچی میخندی؟
شان بریده بریده بین خنده هاش گفت: عصبانی که شده بودی......شبیه ..تام تو موش و گربه شده بودی وقتی که عصبانی میشد،از کله اش دود میزد بیرون توام قرمز شده بودی چشماتم که قرمزه اصلا کپیه اون شده بودی
+جرئت داری یه بار دیگه مسخره کن تا همینجا بزنم بکشمت
تو خجالت نمیکشی با این سنت کارتون میبینی فقط قد بلند کردی
شرط میبندم تو سرت به جا مغز پشمک توش باشه
شان:خب چیه مگه توام کارتون ببین خوبه برات
چشم غره پشم ریزونی بهش رفتم چند قدم رفتم جلو و به کارتون جلو پام نگاه کردم
پر از عکسای لیام در همه حالت ،عکسای دونفرمون،عکسای من و هری،عکسای من و نایل،عکسام با خانودم...
+شان داری چیکار میکنی؟ چرا اینارو جمع کردی به چه حقی دست به وسایلام میزنی؟؟ اونم عکساااام که برام خیلی مهمه
تا سه میشمرم همه رو میزاری سرجاش
شان:نه بابا بیکارم مگه اگه میخواستم بزارم سرجاش جمع نمیکردم،اصلا تو الان اینجا چیکار میکنی؟
هیییییی گوشت چرا خونیه؟؟؟
با ترس گفت نزدیکم شد
+چیزی نیست بحث و عوض نکن جواب سوال من و بده ؟؟
شان:اما گوشت داره...
پریدم وسط حرفش و با داد گفتم:
YOU ARE READING
My broken heart(Ziam♡)
Fanfiction•Completed• "قلب شکستهِ من" میشه نری؟ میشه برای چند ثانیه تظاهر کنی که دوسم داری؟ میشه حداقل یه بار به دروغ بهم بگی دوستت دارم؟ انقدر تو حسرت این دوتا کلمه دارم میسوزم که برام مهم نیست دروغه برام مهم نیست که تو ازم متنفری میشه حداقل الان که از پیش...
