part 36

2.5K 459 653
                                    

Zayn pov:

لویی:جلو چشمام نباش زین ازت عصبانیم

دستم رو موهاش کشیدم و با مهربونی گفتم:ای بابا سخت نگیر

لویی:کل پیست رو خالی کردم تا آقا مشکلی نداشته باشه بعد جناب وقتی رسیدیم گفت بیایم کمپ جنگلی

+خب وقتی خودم نتونم رانندگی کنم چه فایده ایی داره؟یه روز دیگه بریم

لویی:زین من رانندگی میکردم دیگه

با لبو لوچه یِ آویزون گقتم:نه اونجوری حال نمیده بهم

ریچارد فکش رو گذاشت رو شونه ام و از جلوی من نوشیدنیش رو برداشت

لویی:قیافت رو اونجوری نکن مالیک،خر شرِک نشو

+لویی اون گربه بود

لویی:هرچی،اصلا اینجا چه هیجانی داره؟

+اینجا آرامش داره

لویی حرصش گرفته بود زد به شونه ی ریچارد و گفت:خدایا چقدر ازت بدم میاد ریچارد انقدر به زین نچسب

ریچارد بیشتر بهم چسبید و گفت:حقیقت اینه که تو از هرکی به زین نزدیک میشه بدت میاد

+بسه دیگه ،عین بچه ها همش باهم دعوا میکنید

لویی با حسادت ریچارد رو هُل داد و گفت:چون زین رفیق خودمه،مال خودمه نه تو پس بکش کنار بلوند گوزو

ریچارد خندید و گفت:رفیق یجوری ازش حرف میزنی انگار دوست پسرته بیخیال بابا

+فقط کافیه هری این و بشنوه تا با ماشین از رو هممون رد شه

لویی:اوو هری خیلی مهربونه زین فقط از روی ریچارد رد میشه

+توام اگه اون مشتای محکمش بهت میخورد قطعا نظرت عوض میشد

لویی با شرمندگی لبخند شیرینی زد و سعی کرد یکم رفتار زشت هری رو توجیح کنه

لویی:حق داری ولی اون برای وقتاییِ که عصبانی میشه
میتونم با اطمینان بگم که کلاً دوسال یه بار عصبانی میشه،تو خیلی بدشانس بودی همون موقع خوردی به هری،یعنی هری خورد به تو.

لویی معذب شده بود،لبخند بزرگی زدم و گفتم:باشه تاملینسون مشکلی نیست

ریچارد لپمو کشید و گفت:هرکسی با مشت زد تو صورتت فقط یه اسلحه بزار رو سرش و خلاصش کن،اگه اسلحه نبود با زانو بزن عقیمش کن،خودش تنش میخاره.

لویی مشت محکمی به شکم ریچارد زد و گفت:برا همین ازت بدم میاد داری بچه رو خشن میکنی،زین این پسره دیوونه است.

ریچارد نیشخند رو اعصابی زد و گفت:زین مطمئن باش انقدر محکم بزنی که واقعا عقیم شه اصلا بهش رحم نکن

+من حال ندارم خودت اینکارو بکن

ریچارد:هرکس با مشت زد تو صورتت فقط اشاره کن تا بکشمش

My broken heart(Ziam♡)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant