Steve:
رسیدیم خونه باک به شدت مست بود و داشت زیر لب حرف میزد
-من دوست دارم راجرز
قلبم فشرده شد.درد شدیدی توی قلبم پیچید...
رفتم پشتت وایستادم... دوباره شروع کرد به حرف زدن
-اگه من از اون مامور کارتر بچ بدم میاد.... بخاطر اینه که... نمیخام از دستت بدم... من که میدونم در هرشرایطی این رابطه.... تا ابد.... مخفیه.... ولی حالا که مخفیه... بزار راحت ازش لذت ببرم... بزار بی فکر از دست دادنت ببوسمت و مست شم و....
داشت می افتاد...
از پشت گرفتمش و روی زمین نشستم...
+باک منم دوست دارم پس اینقدر ناراحتی نکن تو الان مستی حالت خوب نیست... حس میکنی بازنده ای ولی اینطوری نیست... من کنارتم...نمیزارم دیگه چنین فکری رو بکنی...
پیشونیشو بوسیدم و پیشونیمو بهش چسبوندم...
-راجرز تو قرار بود به اموراتم رسیدگی کنی...
و بعد شروع کرد به خنده کردن... بلند شد و رو به روم نشست
+اره باید به اموراتت رسیدگی میکردم...اوکی رسیدگی میکنم
یقه لباسشو گرفتمو کشیدمش جلو و لبمو روی لبش گذاشتم
اون مست بود و انتظار میرفت با ولع بیشتری کارشو انجام بده ولی من انگار مست تر بودم... مست لبای صورتیش...
نفس کم آورده بودیم ولی کنار نمیرفتیم....
باکی شروع کرد روی لبم حرف زدن
"وقتشه"
بلند شد و کتش رو درآورد... یقمو گرفت بلندم کرد و شروع کرد به باز کردن دکمه های کتم...
داشت دیوونم میکرد داشت دکمه هامو باز میکرد منم زبونمو روی گردنش میکشیدم...
پاشو دور کمرم حلقه کرد و منم دستمو زیرباسنش گذاشتم تا خودمو تو اتاق برسونم و نندازمش...
انداختمش روی تخت و روش خیمه زدم بدن جفتمون لخت بود و فقط شلوار پامون بود
-از این زاویه تو خیلی سکسی میشی راجرز...
+چرا حتی تو همین زاویه بیخیال راجرز گفتن نمیشی؟
لبشو روی لبام گذاشت و لب پایینمو گاز گرفت به حدی که از شدت درد اخمم بره توی هم...
لبمو از بین دندونای باک کشیدم بیرون و از زیر گردنش شروع کردم به لاو بایت گذاشتن...
ترقوه های سکسی باک برای بوسیدن جای فوق العاده ای بود..
چندتا بوسه ریز روی ترقوه هاش گذاشتم و رفتم سمت سینش...
با مکیدن سینش صدای ناله باک توی اتاق پیچید
+تا تو باشی برای رسیدگی به اموراتت عجله نکنی
خندید و دستشو گذاشت روی باسنم و محکم فشار داد
-کاپیتان امریکا عجب کونی داره
جفتمون خندیدیم و منم برای اینکه انتقام حرفشو بگیرم به کارم ادامه دادم...همینطور بوسه های ریز تا روی کمربند شلوارش...
+این مزاحم اینجا چه غلطی میکنه
-مزاحم دست خودتو میبوسه
+اینطوریه؟!
کمربندشو باز کردم و توی یه حرکت شلوارشو از پاش در اوردم و انداختم گوشه...
دستمو بردم سمت باکسرش ولی دستمو گرفت و گفت:
-وایستا ببینم میخای ددی بازی دربیاری؟ اینو گفت و منو انداخت روی تخت و خودش روم خیمه زد...
شلوارمو از پام دراورد و انداخت یه گوشه اتاق...
از روی باکسر دیکمو میمالوند و قشنگ داشت هورنیم میکرد
+یا تمومش میکنی یا فردا تورو تبعید کنم
-فاک استیوی هورنی شده
باکسر رو از پام دراورد و شروع کرد با دیکم ور رفتن
-خوشم میاد اذیتت میکنم
اینو گفت و شروع کرد به ساک زدن...
داشتم نابود میشدم. صدای ناله های جفتمون اتاقو پر کرده بود و هیچی جز لذت بینمون نبود...
منو چرخوند و یه ضربه محکم زد به باسنم
-این آزمایش ابرسرباز چقدر مفید بوده
+عاححح باک داری دیوونم میکنی
سرشو به گوشم نزدیک کرد و گفت:
"من عاشق دیوونه شدنتم استیوی"
پامو کشید و منو رسوند لبه تخت.
با اولین انگشتی که واردم شد یه درد عمیق به حدی که یه تانک از روت رد شده باشه تو وجودم پیچید
-وات د فاک استیو تو چرا اینقدر تنگی=|
+این اولین سکسمه باک
باک خندید و گفت:اولی اونم با من آی لاو یومای دیک هد
دومی و سومی رو باهم واردم کرد
+تمومش کننن عاحححححح
-خوبه دیگه اینقدر عجله نداشته باش
+ببین قرار بود من تاپ باشم نه تو
-بعدا به اموراتت میرسم
انگشتاشو ازم خارج کرد باکسرشو دراورد. دیکشو واردم کرد...
حالا توی اتاق فقط صدای برخوردای منو باک و لذت بود و همین جفتمونو هورنی تر میکرد...
جفتمون باهم ارضا شدیم... باک خودشو انداخت روی تخت کنارم و منم خودمو توی بغلش جا کردم
+امشب بهترین شب دنیا بود باک...
یه بوسه کوچیک از لبام گرفت و گفت:معلومه که بهترین شب دنیا بود... حالا دیگه مال خودمی... بخواب فردا باید بریم حموم بعدشم باید بری پادگان
+اگه بفهمن تو دوست پسرمی جفتمونو از ارتش میندازن بیرون
-اینطوری تا ابد ور دل همیم*-*
+باشه حالا بگیر بخواب
-شب بخیر بیبی بوی
+زورم میاد بهت بگم ددی ولی چاره ای ندارم شب بخیر ددی
خودمو تو بغلش مچاله کردم. باک ملافه رو رومون کشید.
چشمامو بستم و با فکر به امشب سریع خوابم برد...
-----------------------------------
گلنارارو غلاف کنین😂💕
نظرات شما=قوت قلب ما
ESTÁS LEYENDO
Old Soldier's Love
Romance"+تو تنها نیستی... -چون من تا آخر خط همراهتم" مرسی که قراره بخونین+_+ بوجح فاطیما*~* Genre:romance^^