Steve:
باک یه لبخند عجیب زد و با صدای بلند انفجار این لبخندش به ترس تبدیل شد
حالا فقط ترس بود که دستور میداد که چیکار کنیم...
باک اومد و در گوشم گفت:بدون که همیشه دوست داشتم و دارم و...
انفجار دوم نزاشت جملش کامل شه...
باک رفت سمت سربازای داخل قطار و باهاشون درگیر شد
من واقعا چم بود... حتی توان تکون خوردن نداشتم
کاش زندگی یه دکمه بازگشت داشت چون الان واقعا پیشمونم
درگیریها ادامه داشت و من واقعا هیچی متوجه نمیشدم تا اینکه سپرم افتاد سمت اسیب دیده قطار.... حتی توان بلند شدن هم نداشتم... باک دوید سمت سپر و سپرو برداشت
چقدر با اون سپر جذاب شده بود... با صدای انفجار به خودم اومدم باک از کابین پرت شده بود بیرون
+بااااااااکییییییی
تو اوج صدای انفجارای پی در پی صدای خودمو میشنیدم...
دویدم سمت باکی
حالا من بودم و عقلم و ترس....
باک تمام تلاششو میکرد که بتونه از اون میله آویزون بمونه
+دستمو بگیر لعنتییییییی
تلاش میکرد که دستمو بگیره ولی نمیتونست از دستم فاصله داشت
+باکیییییی
-دوست دارم استیو....
خودمو سمتش میکشیدم. من باید نجاتش میدادم چون در غیر این صورت زنده بودنم بی فایده بود:)
اما....
اما من به چشم خودم پرت شدنشو به ته دره دیدم...
+باکیییییییی باااکیییییییییی
صدای فریادم توی کوه میپیچید و مثه تیر برمیگشت به قلبم:)))
دست و پام بی حس بودن دیدم تار بود من شکست خوردم...
من این جنگو باختم...
برگشتم توی کابین و به یکی از جعبه ها تکیه دادم...
+باکی:).....
صداش توی مغزم به صورت ممتد پخش میشد:
*هر اتفاقی که بیفته تو نباید ببازی*
+لعنتییییی من باختمممممممممممم من باختم چطوری میتونستی اینقدر سنگدل باشی که بگی هرچی شد تو نباید ببازی... چطوری:)
صدای سربازامون می اومد که درگیر بودن...
'هی استیو تو بهش قول دادی...'
بلند شدم درحالی که تلو تلو میخوردم رفتم سمت در کابین...
توانی برام نمونده بود اما من باید کاری که با باک شروع کردم تموم کنم چون بهش قول دادم....
درگیریامون زیاد بود خیلی زیاد صدای آژیر قرمز توی قطار پخش شد و بعدش یه صدای مبهم که میگفت
*وقتشه بخابی راجرز*
توی کابین پخش شد...
و دیگه متوجه هیچی نشدم جز سرما...
------------------------------------------
هلو گایز... ساری بابت:
1:کم بودن این پارت چون باید زود به پارت بعدیش میرسیدیم
2:دیر آپ کردن این پارت
دوستون دارم^^
بوج بوج
پارت بعدی رو هم آپ میکنم بخونینش
YOU ARE READING
Old Soldier's Love
Romance"+تو تنها نیستی... -چون من تا آخر خط همراهتم" مرسی که قراره بخونین+_+ بوجح فاطیما*~* Genre:romance^^