از اتاق رییس بیمارستان خارج شدم و مستقیم به اتاق استراحت رفتم.
پاکتی که دستم بود رو روی میز کوبیدم و فریاد زدم:
+ مسخره ست...اصلا معنی نمیده...مزخرررفه!!!دنیل با تعجب نگاهم کرد و پرسید:
_ رفتی پیشش؟چیکارت داشتن؟+ اخراااااج
_ چی؟
جیسو از روی تختم بلند شد و در پاکت رو باز کرد و اون رو خوند.
_ به چه دلیلی اخراجت کردن؟
با بیچارگی دستمو به سرم گرفتم و در طول اتاق قدم زدم و زمزمه کردم:
+نمیدونم...نمیدونم....اونا...اونا حتی خودشونم نمیدونستن که چرا دارن منو اخراج میکنن..دارم دیوونه میشم!
جیسو با لبای آویزون به دنیل نگاه کرد و نامه رو به اون داد..بعد از چند ثانیه دنیل گفت:
_ خب چرا اعتراض نکردی؟ این اصلا منطقی نیست...با عقل جور درنمیاد که بخوان تو رو یهو و بدون مقدمه بیکارت کنن.
بلاخره بعد از چندبار طی کردن مسیر رفت و برگشتی، یک جا ایستادم و با صدایی که از عصبانیت میلرزید گفتم:
+هیچ جواب درست و درمونی بهم ندادن...حالا باید چیکار کنم خدایا؟
جیسو بلند شد و دستمو گرفت و سعی کرد آرومم کنه:
_آروم باش لیسا...بیا یک دقیقه بشین...+ نه...باید برم...باید برم پیش استاد...
با دلشوره ی عجیبی که توی دلم و تموم احساسات ناخوشایندی که بخاطر اخراجم توی وجودم بود، پیش استادم رفتم تا نتیجه ی تحقیقاتی که انجام داده رو باهام درمیون بذاره.
._ ببین لیسا...اطلاعات ما خیلی کمه...فقط چندتا عکس و یه اسم نمیتونه به ما کمکی کنه... تو باید بتونی اطلاعات بیشتری بدست بیاری..حتی شده خود اون ماده رو...
+ اما استاد من اصلا نمیدونم این رو از کجا میتونم گیر بیارم.
_ حدس میزنم این ماده، حتما جز مواد کمیاب و مورد علاقه ی قشر مرفه هستش و براحتی نمیشه بدست آوردش...شاید باید یجور روابط یا مقام خاص داشته باشی تا بتونی اونو گیر بیاری.
+ یعنی شما میگین بدست آوردنش ممکنه؟
_ غیرممکن هم نیست...فقط خطرناکه!
توی دلم خندیدم.
من مدتهاست خطر رو به جونم خریده بودم.از استادم تشکر کردم و بیرون رفتم تا به قرارم با جونگکوک برسم.
.
.
.
.
_ عجیبه..جونگکوک بعد از شنیدن خبر اخراج شدنم گفت و به یه نقطه خیره شد.
+ فقط عجیبه؟ همین؟ این بی انصافی محضه...نمیتونم اصلا باهاش کنار بیام.
YOU ARE READING
The lost dreams
Fanfiction_ ازم فاصله بگیر جئون جونگکوک..نمیخوام دلم رو به کسی ببازم که ازش میترسم! چشمهای تو، توی خاطراتِ بد من هستن و من این خاطرات رو نمیتونم به یاد بیارم... . . . کاپل: دختر و پسری