3

933 106 2
                                    

هر دو به همدیگه نگاه کردیم و لبخند زدیم..اون دستشو جلو اورد و همزمان گفت:

_خوشحالم از دیدنتون..تعریفتون رو از سولگی زیاد شنیدم.

سرمو تکون دادم و تشکر کردم.

گوشی سولگی زنگ خورد به صفحه ش نگاهی انداخت و بعد گفت: حیف وقت نیست..وگرنه مینشستیم باهم یه قهوه ای بخوریم.باشه برای یه فرصت دیگه.خوشحال شدم از دیدنت.

ما باهم خداحافظی کردیم اون همراه دوست پسرش از کافه خارج شد.اروم اروم نشستم و به رو به روم زل زدم.

خوابم یا بیدار؟
این سولگی بود که اینجوری با من حرف زد؟انقدر اروم و صلح طلبانه بامن حرف میزد؟

از پنجره بیرونو نگاه کردم و دیدم که اون دوتا سوار ماشین مشکی و باشیشه های دودی شدن و رفتن.
.
.
.
صدای بوق اژیر میومد..واضح نمیدیدم اما انگار شب بود و همه جا تاریک...حس میکردم دست و پاهام روی سطح لغزنده و شل قرار دارن...صدای جیغ و فریادهای بلند چند نفر گوشمو آزار میداد...همه چیز انگار داشت دور سرم میچرخید و رو به سیاهی میرفت تااینکه همه جارو تاریکی مطلق گرفت.

یه دفعه چشمامو باز کردم و اولین چیزی که دیدم قاب عکس جیمین روی دیوار بود..همونجا نفس راحتی کشیدم که فقط داشتم یه کابوس میدیدم.

روی کاناپه نشستم و جیمین رو دیدم که از اشپزخونه با یه سینی و دوتا لیوان بیرون اومد.

_خوبی؟

دستمو روی موهام کشیدم تا اگه بهم ریخته ست مرتب بشه و بارونیمو که روم انداخته بودمو روی دسته ی کاناپه گذاشتم و گفتم:ار...یعنی نه...فکر کنم داشتم یه کابوس میدیدم.

جیمین روی مبل تک نفره رو به روی من نشست و سینی رو روی میز گذاشت.

_چی میدیدی؟

_دقیقا یادم نیست...خیلی واضح نبود..فقط صدای اژیرارو یادمه و اینکه همه جا تاریک بود.

_هووم..احتمالا غذا زیاد خوردی.

_نمیدونم شاید..متوجه نشدم کی خوابم برد..تو کی برگشتی؟

_یه ساعتی میشه

بوی قهوه ای که جیمین درست کرده بود به مشامم خورد و همون لحظه بود که یاد ظهر و دیدارم با سولگی افتادمو با خودم هی کلنجار رفتم که باید بهش این موضوع رو بگم یا نه...شاید از اینکه بفهمه سولگی با دوست پسرش حالش خوب و خوشحاله اونو خاطرجمعش کنه،چون میدونستم هرچقدر هم که اون بگه از سولگی بیزاره من باور نمیکنم اون به همین راحتی بتونه اون دوستی قوی بینمون رو کنار بذاره و نادیده ش بگیره.

دهنمو باز کردم که براش تعریف کنم اما اون جلوتر شروع کرد به صحبت کردن.

_از کی میری بیمارستان؟

The lost dreamsWhere stories live. Discover now