داره میاد سمتم، با یه لبخند شیطنت آمیز و چندتا نقاب عجیب و غریب توی دستش.
خدا میدونه باز چه نقشه ای توی سرشه.
نگاهمو ازش میگیرم و میدم به لوستر بالای سرم.
+ تو که هنوز خوابی دختر! پاشو ببین چی اوردمممم.
ابروهاشو بالا انداخت و لبه ی تخت نشست و نقابها رو جلوی من انداخت.
_ ولم کن...امروز میخوام فقط بخوابم.
+ باز چته تو ؟ رفتی تو فاز افسردگی؟
رز گفت و لب و لوچه ش رو آویزون کرد.
_ نمیدونم...امروزم از اون روزاست ظاهراً....
+ از همون روزا که شبش اون خوابای عجیب رو میبینی و صبحش به این فکر میکنی که اون تتوی jk که روی دستته چیه؟
_ اوهوم...دقیقا از همون روزا و شباست.
+ این دفعه چی دیدی؟
_ انگار یه صحنه ی تصادف یا یه حادثه ای بود...ماشینای آمبولانس و آتش نشانی هم بودن...شب بود...همه جام خیس بود...انگار بارون تازه قطع شده بود.
چشمهای رز برق زدن:
+ خب اینکه خوبه...شاید همون صحنه ی تصادفت بوده که باعث فراموشی شده و تو الان داری کم کم حافظه ات رو بدست میاری._ ولی مگه من تابستون تصادف نکردم؟ بارون کجا بود آخه!
رز سریع نگاهشو از من گرفت و با دستهاش شروع کرد نقابها رو جا به جا کردن.
+ ها؟ آره راست میگی...خوابه دیگه قرار نیست دقیقاً مثل واقعیت باشه که!
به دستای رز که سریع و بی هدف اون هارو جا به جا میکردن نگاه کردم و فکر کردم که رفتارش غیر طبیعی شده.
_ بیخیالش... اینا دیگه برای چیه؟
به ماسکها اشاره کردم.لبخند شیطنت آمیزش روی لباش برگشت:
+ خبببببب....آماده کن خودت رو که یونگی میخواد یه پارتی بالماسکه بگیره...ببینم صورتت رو...فک کنم این قرمزه خیلی بهت بیاد.و بعد یه نقاب قرمز رو جلوی صورتم گرفت.
دستش رو پس زدم و گفتم:
_ نکن...اونوقت کی گفته که من قراره بیام؟+ میای چون من بهت میگم...حالا هم پاشو سر و صورتت رو بشور که باید لباس انتخاب کنیم.
_ حرفشم نزن...اصلا روی مود مهمونی نیستم.
رز به سمت لوسیفر که حالا داشت به سمت ما میومد رو کرد و با صدای نازک کرده ش گفت:
+ لووووسی...ببین مامانت چقد داره بد عنقی میکنه...رز باخنده خم شد و لوسیفر رو از روی زمین برداشت و انداخت روی شکم من.
لوسیفر پارس کرد و سرش رو بهم مالید و من با دستم اون رو نوازش کردم.
YOU ARE READING
The lost dreams
Fanfiction_ ازم فاصله بگیر جئون جونگکوک..نمیخوام دلم رو به کسی ببازم که ازش میترسم! چشمهای تو، توی خاطراتِ بد من هستن و من این خاطرات رو نمیتونم به یاد بیارم... . . . کاپل: دختر و پسری