6

751 106 10
                                    

وقتی بهش رسیدم نتونستم تعادلمو حفظ کنم، فقط یه ضربه ی محکم به دستش زدم و بعد خودم زیر پاش خوردم زمین.

گیلاس از دستش افتاد و چند متر جلوتر از من تموم تیکه هاش پرت شد.

دیگه نفهمیدم چیشد...سرم داشت گیج میرفت...خودمو جمع وجور کردم و همونجا روی زمین نشستم تا نفسم بالا بیاد...بالاسرم رو نگاه کردم تا اونو ببینم،

از شوک، دستش هنوز همونجوری که گیلاس رو گرفته بود مونده بود و داشت منو نگاه میکرد...فکر کنم ترسونده بودمش.

یه قدم رفت عقب...هنوز چشماش از حدقه بیرون زده بودن.

_چی...چیکار میکنی؟!!

خب..این سوالی بود که جوابش رو خودمم نمیدونستم.واقعا من چی کار کردم؟مثل دیوونه ها جونگکوک رو تعقیب کردمو بعد پریدم و هلش دادم تا از اون شراب نخوره!

اما چرا؟
چون حدس میزدم دوست روانیم توی شراب اون یه چیزی ریخته؟
چرا؟
چون من دیدم که اون داشت با مسئول بار حرف میزد و گیلاس دقیقا جلوش بود.
چرا؟
چون جیمین گفته بود قراره توی جشنی که اون توش باشه بهمون خوش نگذره.

همه ی اینا توی ذهنم میچرخیدن و دنبال یه راهی بودم که بهش توضیح بدم من واقعا دیوونه نیستم...فقط خواستم جونشو نجات بدم.

سکوت منو که دید دوباره با تعجب پرسید: چرا اینکارو کردی؟!!!

یکم عقب تر رفتم تا به لبه ی سکو تکیه بدم. بعد زانوهامو بغل گرفتم و به رو به روم خیره شدم و درحالی که هنوز نفسم درست حسابی جا نیومده بود گفتم:
+ چون..نباید...نباید اونو میخوردی.

اون روی پاهاش، کنار من نشست و صورتشو جلوی صورت من اورد.

_مشکل چیه واقعا؟

اگر بهش میگفتم که من فقط احتمال دادم که شراب تو سمی باشه، همونجا به پلیس زنگ میزد و منو دست بسته منتقل میکردن تیمارستان.

+ خب...راستش.....من فقط....من فقط حدس زدم که ممکنه جونت توی خطر باشه.

صورتشو اورد نزدیک تر...اونقدر نزدیک که میتونستم صدای نفس های نامنظمش رو بشنوم...صورتمو عقب تر بردم...احساس بدی بهم دست داد. این چرا اینجوری میکنه؟ مخش از منم تعطیل تره.

بعد شمرده و اروم گفت:
_تو میخواستی منو بُکُشی؟

تقریبا جیغ زدم:
+من؟ نههه...من خواستم فقط نجاتت بدم!

_اوهوم...

بعد یهو خودشو عقب کشید و اونم مثل من نشست و تکیه داد به پشت و با پاش خرده شیشه هارو به سمت دیگه هل داد.

این چشه؟ چرا مثل خواب زده هاست. شاید قبل از اینکه من رسیده باشم بهش از اون نوشیدنی خورده بوده. ینی داره هوشیاریشو از دست میده یا از قصد اینجوری میکنه؟ چرا داره میترسونتم این رفتاراش؟

The lost dreamsWhere stories live. Discover now