هردو با سرعت خودشونو به طبقه پائین رسوندن.
هرچند صحنه ای که وسط هال خونه به رقم خورده بود برای کریس تازگی داشت اما برای چانیول نه.یه زن قد بلند و جوون که موهای بلوندِ رنگ شدش با حوصله بابلس شده بودن و از هر طرف روی شونه هاش پخش شده بود. یه پالتوی خز کرم رنگ و یه دامن کوتاه مشکی تنش بود و پاهای بلند و کشیده با وجود کفش های پاشنه بلند قرمزش بی نقص به نظر میرسیدن.
هم هات بود، هم بشدت مایه دار بنظر میرسید. با انگشت تهدید به مرد روبروش اشاره میکرد و بلند جیغ میزد.
چانیول میتونست خودشو مقصر این قضیه بدونه و حالا بخاطر دیدن پدرش که دست به کمر ایستاده بود و داشت جواب جیغ زدنای مادرشو با فریادای بلندش میداد، یه لحظه عذاب وجدان بگیره. فقط...یه لحظه.
چون قبل ازینکه مثل جنگ زده ها از پله ها پائین بیاد، گوشی بیچاره شو که سایلنت طور زیر تختش جاساز کرده بود و چک کرد و با دیدن سیل پیامی که از مادر بیچارش دریافت کرده بود و همه رو بی پاسخ گذاشته بود فهمید این گندیه که از گور خودش بلند شده.
طبق قول و قراری که هر سه تایی به ثبت رسونده بودن قرار بر این بود که چانیول حداقل یه هفته از ماه رو بره خونه مادرشو پیش اون، ناپدری و خواهر عوضیش زندگی کنه. اما متاسفانه قرار این هفتشون مصادف شده بود با تصمیم چانیول برای شروع ساعات اعتصاب غذاییش.
که البته با سایلنت موندن گوشیش، همه چیز دست به دست هم داده بود تا مادرشو بکشونه اینجا -پیش چانوو- و همونطور که همیشه باهم روبرو میشدن یه خونه رو رو سرشون بذارن. هرچی نباشه اونا علاوه براینکه یه زوج مطلقه ن، رقیبای سابق هم دیگه هم به حساب میان! حالا این رقابت از چه نوعی بود؟!
چانیول برگشت و با شرمندگی به کریس که پشت سرش از پله ها پائین میومد نگاه کرد. سر به هواییش باعث شده بود گند بخوره وسط مراسم دوستیشون. اما اگه میخواست یه نقطه مثبت تو اتفاق پیش روش پیدا کنه این بود که میتونست کریسو با کل خانوادش آشنا کنه. حتی هیوک و جنی.
لازم نبود از همه پله ها پائین بیاد تا هیوکو کنار در درحالی که خودشو به دیوار تکیه داده و با خونسردی داره به دعوای اون دونفر گوش میده، ببینه. یکم عجیب بنظر میرسید اما چانیول عاشق ناپدریش بود. اصلا مگه کسیم بود که عاشقش نشه؟ با اون چال لپ جذاب روی گونش. موهای صاف و حالت دارش، لبای باریک و خوش فرمش و حتی هیکل باحال و روفرمش؟
و راجع به خواهرش، جنی. چانیول از همون فاصله میتونست ببینتش که نرسیده خودشو رو کاناپه پهن کرده بود و همونطور که پاشو با ریتم آهنگی که از هدفونش پخش میشد تکون میده داره با دوست پسر جدیدش چت میکنه.
خب اونا یه خانوادن اما یه نکته خیلی کلیدی این وسط وجود داره.
هان یورا+کیم هیوک= کیم جنی
پارک چانوو+هان یورا=پارک چانیول
پارک چانیول+ کیم جنی>>> یه جفت سگ و گربه وحشی!
KAMU SEDANG MEMBACA
🕊 𝑭𝑶𝑶𝑳 🕊
Fiksi Penggemar─بدونشک الهـهی بدشانسی بایـد جلوی چانیـول لُنگ مینداخت؛ یا حتی بیشتـر از اون، فرش قرمز جلو پاش پهن میکرد و با احترام سـوار لیموزین میکردش. حالا فکر میکنید چی باعث همه ایـن بدبختیهاش شده؟ درستـه، کریس وو؛ همـون پسـرهی چینی-کاناداییِ مغرور که علاق...