فلش بک: شب مهمونیصدای بلند موسیقی کف زمینو میلرزوند و هیچکدوم از کسایی که تو پیست رقص سرگرم رقص بودن به سهون که با گیجی بینشون راه میرفت و هر از چندی خودشو به دو-سه نفر میکوبید اهمیت نمیدادن.
پسری که روی سن بزرگِ ته سالن ایستاده بود و هم ریتم با ریتم موسیقی که پخش میشد اجازه میداد بقیه صدای خاص و خوش نوازشو بشنون همزمان داشت بدن خودشو تکون میداد.
سهون نگاه چپی به بکهیون که اصلا بهش نگاهم نمیکرد، انداخت و خودشو به دیوار کناریش تکیه داد. نزدیک یه ربع گذشت و بالاخره وقتی پسر کوتاه قد از سن پائین اومد و پرت شد تو بغل سئونگهو سهون سریع تکیه شو از دیوار گرفت و سمتشون رفت.
"صدات فوق العادست بک، نظرت چیه درخواست ادیشنتو بفرستم برای یکی از کمپانیای سرگرمی، هوم؟ خیلی ممنون که واسم خوندی"
بکهیون دلبرانه خندید.
"آه نه دیگه در اون حدم نیستم." سرشو پائین انداخت و با نوک انگشت باریکش مشغول طراحی دایره های فرضی رو گیلاس شرابش شد.
یه نفر نزدیک اومد و بدون هیچ هشدار یقه شو از پشت کشید. بکهیون ترسید و قبل ازینکه بدونه کی اینکارو کرده به صورت مکانیزمی واکنش نشون داد و همزمان با جیغ نه چندان مردانه ای مایع قرمز توی گیلاسش رو روی شخص پاشید.
آنالیز شرایط هم برای سهون و هم بکهیون و البته سونبه سئونگهو کمی زمان بر بود. اما همه اینا با فریاد نه چندان دلنشین سهون با خاک یکسان شد.
"چه غلطی کردی؟"
داد زد. بکهیون از ترسش چند قدم عقب رفت اما بلافاصله دوباره برای معذرت خواهی جلو اومد.
"اوه ببخشید. از قصد نبود. معذرت میخوا-" سعی میکرد با دست کشیدن رو لباس پسر متوجه خسارتی که بهش وارد کرده بشه اما سهون بدون توجه بهش پسش زد و دوباره داد زد.
"دست نزن بهم توی-" ادامه حرفشو خورد و با اخمی که روی صورت برافروخته و داغش جا خوش کرده بود ازشون فاصله گرفت و دنبال یکی از سرویسای توی خونه سمت راهروی ته سالن رفت.
بکهیون از سئونگهو یه عذر خواهی سرسری کرد و دنبال سهون رفت. شاید اگه هرکس دیگه ای به غیر از بکهیون بود این کارو نمیکرد اما شخصیت آروم، دلسوز و بی نهایت مهربون و کم اعتماد بنفسش مجبورش میکرد دنبال اشتباه خودشو بگیره. هرچند این اشتباه بکهیون نبود.
وقتی سهونو دید که وارد سرویس ته راهرو شد دنبالش رفت. در فنری رو که هنوز بسته نشده بود و باز نگه داشت و داخل رفت. از فضای بزرگ و سفیدپوش شده ی توالت مشخص بود یه سرویس عمومیه. اینو حتی میتونست از روشویی مرمری گوشه چپ اتاقک متوجّه شه. سهون خودشو به یکی از سینک ها رسوند و پیرهنشو از تنش بیرون کشید. متوجه بکهیون که از پشت بهش نزدیکتر میشد نبود.
KAMU SEDANG MEMBACA
🕊 𝑭𝑶𝑶𝑳 🕊
Fiksi Penggemar─بدونشک الهـهی بدشانسی بایـد جلوی چانیـول لُنگ مینداخت؛ یا حتی بیشتـر از اون، فرش قرمز جلو پاش پهن میکرد و با احترام سـوار لیموزین میکردش. حالا فکر میکنید چی باعث همه ایـن بدبختیهاش شده؟ درستـه، کریس وو؛ همـون پسـرهی چینی-کاناداییِ مغرور که علاق...