Page Sixteen

2.1K 534 116
                                    

وقتی دومین زنگ استراحت به صدا در اومد تموم شد جونگ کوک اومد کلاسمون و خواست فردا رو با هم برگردیم.

اونا خونشون رو مرتب کرده بودن.

ما رو برای شام دعوت کردن.
مادر و پدر جونگ کوک میخواستن برای تشکر کاری کرده باشن

اون گفت من میتونم بعد مدرسه باهاش برم.
چند ساعت زودتر

چون اون میخواد با هم وقت بگذرونیم
گفت خیلی از من خوشش میاد~~~

کاملا عادی و آروم گفت.
ولی من مثل بی جنبه ها بهش زل زدم و قرمز شدم.

اون خندید و بعد از خداحافظی منو با دوستام که مدام سوال پیچم میکردم تنها گذاشت...

_________________________________

داستان خیلی بی هیجانه
و حوصلتون رو سر می‌برده اما یکم صبر کنید... لطفا ⁦>.<⁩

فردای تهیونگ چطور میگذره؟ ⁦:-D⁩

(شیطونه میگه بیست و یه پارت آپ کنم⁦:-\⁩ می‌خوام زودتر آپ کنم هق)

Taehyung's Feelings |kookvWhere stories live. Discover now