دستای گرمش دور کمرم بود و سرش روی بازوم
گرمای بدنش کنارم
نزدیک تر از چند هفته پیش
خیلی نزدیک تروقتی پیشمه خوبه
این لحظه خیلی سادس ولی بهترینه_منو میبخشی؟
با این صدای آروم که از لبای خوشگلش بیرون میاد توقع داره نبخشمش ، با این صدایی که سالها منتظرش بودم نمیتونم بخاطر خراب کردن حالم یا هر چیزی ازش دلخور باشماون اصلا مقصر نیست
همه چیز تقصیر منه ، حتی نگرانی که الان بخاطر من داره
_ته ، ما نمیتونیم بچه دار شیم و من نمیتونم برات مثل یه دختر باشماین حرف خودش بود
گفتنش
بیاد آوردنش
قلبمو میشکنه
اما اون باید خوشحال باشهروی تخت نشست
چشماش برق میزد
چرا حتی گریه کردنشم زیباست؟_ما بچه نمیخوایم! تو میتونی منو بزرگ کنی
لحنش نشون میداد بغض رای نفسشو بسته
ولی موقع گفتن جمله آخرش خنده جاشو گرفته بود_ولی تو بزرگتری! تو باید از من نگه داری کنی
فقط خندید
دیگه ناراحت نیست
منم نیستمخودش رو روی تخت جلو کشید و سعی کرد تو همون حالت (نشسته) پاشو از روی شکمم رد کنه
بعد چند ثانیه روششو عوض کرد و با پرت کردن خودش روی شکمم و بعد تنظیم کردن خودش جوری که بتونه راحت بشینه ، ی لبخند زد و منتظر واکنش من موند
_میشه یکم بیای جلو تر؟چشماش گرد شدن
_تحریک شدی؟
لحنش مخلوطی از ترس و تعجب بوددستامو دور کمرش گذاشتم و آروم جلو کشیدمش
_نه فقط سنگین بودی ، درد داشتسرشو تکون داد
و من بازم بهش لبخند زدمنمیدونم شاید گیج شدم
ولی خوشحالم
نمیتونم طور دیگه ای توصیفش کنم_دوستت دارم تهیونگ
گونمو بوسید
_منم دوست دارم کوک_________________________________
ناراحتم ک این فیک داره تموم میشه
ولی بازم کنارش حس خوبی دارم
پارت ادیت نداشت ببخشیدآخرین بار که احساس کردید خوشحالید کی بود؟
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Taehyung's Feelings |kookv
Фанфикلبخندای شیرین جئون جونگ کوک پسر سال پایینی و هر چیزی که به اون مربوطه برای پسر مو فندقی جذابه. اون بزرگ ترین موفقیت رو یه ربع زنگ ناهار نشستن کنار کوک میبینه. این علاقه ساده و در ظاهر یک طرفه زمینه ساز عشق درخشانشون در آیندس فیلینگز داستان ساده ای د...